مجموعه سخنرانی های (سمت خدا) حاج آقای فرحزاد در کتابی با عنوان "وسواس : راه کارهای پیشگیری و درمان" در 213 صفحه توسط انتشارات "طوبای محبت" منتشر گردید. دانلود
مطالعه آنلاین کتاب:
#سوال شماره یک
متن سوال : همسرم اصرار به #مهاجرت به یکی از کشورهای اروپایی دارد.معتقد است در بیرون ایران شرایط تربیت مذهبی برای فرزندان مناسب تر از این جاست.به نظر شما کار درستی انجام می دهیم.؟
موضوع: #تربیتی_فرزند
مخاطب: #عمومی
---
❓ #سوال شماره دو
متن سوال : دخترم حدود ۵ سال دارد.همسرم اصرار دارد در بیرون منزل باید با چادر بیاید.می گوید من دوست دارم او بیرون #چادر بپوشد و برایم حرف مردم مهم است.به نظر شما این کار درست است؟
موضوع: #تربیتی_فرزند
مخاطب: #عمومی
---
ادامه مطلبسخن چینی و بازگو کردن غیبت شخصی برای خود آن شخص، در احادیث با عنوان "نَمّامی" یاد می شود و تاکید بر بی اعتنایی به حرف نمام (سخن چین) است.
نمامى و سخن چینى آن است که فردی میان دو دوست یا دو خویشاوند یا دو همکار را جدایى بیندازد ولى سَعایَت این است که نزد شخص بزرگى بدگویى از کسى کند و کار او و جان او را به خطر بیندازد. لذا سعایت در بسیارى از روایات به عنوان سعایت نزد سلطان و مانند آن بکار رفته است. اما نزدیک بودن افق هر دو معنى، سبب شده که گاهی تحت یک عنوان ذکر شود.
ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده، باب چهارم، مقام پنجم چنین نگاشته است:
صفت یازدهم: سخن چینی و نمامی و مفاسد آن
و این رذل ترین افعال قبیحه، و شنیع ترین همه است. و صاحب این صفت، از جمله اراذل ناس و خبیث النفس است. بلکه از کلام الهی مستفاد می شود که: هر سخن چینی ولد ال است.
می فرماید:
هماز مشاء بنمیم مناع للخیر معتد اثیم عتل بعد ذلک زنیم» . (قلم، (سوره 68) ، آیات 13 - 11)
و می فرماید:
ویل لکل همزة لمزة» .
یعنی: وای از برای هر سخن چینی غیبت کننده» . (همزه، (سوره 104) ، آیه 1 )
و حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - فرمود که: هیچ سخن چینی داخل بهشت نمی شود» . (8)
و فرمود که: دشمن ترین شما در نزد خدا کسانی هستند که از پی سخن چینی میان دوستان می روند، و برادران را از هم جدا می کنند. و طلب عیب پاکان را می نمایند» . (9)
و در حدیث دیگر از آن سرور مروی است که: چنین اشخاص، شرار مردم اند» . (10)
ادامه مطلب
:beginner:نتیجه و اثر نافهمی و عدم تفقّه در دین :
شقاوت ابدی :fire::fire:
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید :
:book: وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ
:books: سوره اعراف : 179
:closed_book: ترجمه : به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن (تفقّه و فهم نمى کنند، و) نمى فهمند و چشمانى که با آن نمى بینند و گوشهایى که با آن نمى شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)
:beginner: نتیجه ی عدم تفقّه در دین : گمراهی و ضلالت :new_moon_with_face::new_moon_with_face:
امام صادق علیه السلام به یکی از اصحابشان به نام بشیر دهّان فرمودند :
لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا یَا بَشِیرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ یَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَیْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَیْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِی بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ
:books: کافی ج 1 ص 33
:green_book: ترجمه : ای بشیر! هیچ خیری در آن دسته از یاران و اصحاب من که تفقّه در دین نمی کنند و فهم عمیق و بصیرت در دین نداند، نیست.
اگر شخصی دین خود را از منبع صحیح ( قرآن و عترت ) نیاموزد و دین فهم نشود، به دیگران ( غیر اهل بیت علیهم السلام ) محتاج می شود و آنها هم او را گمراه می کنند و از راه هدایت منحرفشان می سازند بدون اینکه خود او بفهمد.
:diamond_shape_with_a_dot_inside: تفقّه در دین به چه معناست :question::question:
فقه به معنای فهم عمیق است وتفقّه هم از باب تفعّل است که معمولاً باب در باب تفعّل معنای تکلّف وجود دارد، یعنی انسان خود را به زحمت و مشقّت بیندازد تا فهم عمیقی نسبت به دین پیدا کند که اگر نفقّه در دین حاصل شود، از بسیاری از خطاها و اشتباهات، مصّون می شویم و راه دینداری را اشتباه نمی گیریم.
قلب در قاموس وحى ( آیات و روایات) در معانی گوناگونی استعمال شده است .
یکی از معانی قلب در استعمالات وحی همان عقل است که به وسیله ى آن تعقل صورت می گیرد، چنانچه خداوند متعال در سوره حج آیه 46 می فرماید :
فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِه . قلب هایی دارند که به آن تعقل می کنند .
در این آیه ى شریفه هم که ذکر شد ( سوره اعراف : 179 ) قلب به معنای عقل می باشد، چنانچه در تفسیر قمی از امام باقر علیه السلام روایت شده است :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِه(ِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها) یَقُولُ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا فَلَا تَعْقِل
یعنی قلب هایی دارند که با آن تعقل نمی کنند و عاقلانه عمل نمی کنند .
:books:تفسیر قمی ج 1 ص 249
علوم با توجه به موضوع آن علم و اهداف و نتایجی که بر آن علم بار می شود ، ارزش گذاری می شوند .
لذا علم طب و پزشکی که موضوعش بدن انسان است و هدفش تأمین سلامت انسان و علاج بیماری های اوست ، با ارزشتر از علم گیاه شناسی می باشد ( هم از جهت موضوع و هم از جهت نتایج و آثار )
در میان علوم مختلف، برخی از علوم هستند که با روح انسان مرتبط هستند و در تعالی و رشد و ترقی روح آدمی دخالت دارند و سرنوشت انسان را در هر دو جهان رقم می زنند و از آن جهت که سعادت ابدی انسان را تضمین می کنند دارای اهمیت والاتری هستند.
لذا افضل علوم و معارف شناخت خداوند متعال است که هم از نظر موضوع علم و هم از نظر آثار و نتایج بر همه ى معارف برتری دارد و پایه و اساس زندگی دنیوی و اخروی انسان است.
در روایتی رسول اکرم صلى الله علیه و آله علوم ضروری و واجب را که بر هر فردی واجب است آنرا بیاموزد بیان فرموده اند :
ِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ
:books:کافی ج 1 ص 32
ترجمه : امام هفتم علیه السلام فرمودند : روزی رسول خدا (ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفته اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه ایست.
فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است بدودمان عرب و حوادث ایشان و بروزگار جاهلیت و أشعار عربى.
پیغمبر فرمود: اینها دانستنی هایی است که اگر کسی نداند ضرری به او نمی رسد و اگر بداند سودى به او نبخشد،
سپس فرمود: همانا علم فقط و فقط سه چیز است:
آیه محکم، فریضه عادله، سنت پا برجا، و غیر از اینها فضل است.
آیه محکمه همان اصول عقاید حقّه و باورهایی است (معرفة الله . معرفة الرسول . معرفة الامام و . ) که به زندگی انسان هدف می بخشد و مسیر حیات دنیوی و اخروی او را تبیین می کند.
فریضة عَادِلَةٌ : همان احکام شرعی و وظائفی است که بر هر مسلمانی واجب است وظایف و تکالیف خود را متناسب با باورهایش بداند و مطابق آن عمل کند.
سنت قائمه هم همان اخلاق و آدابی است که تعاملات انسان را با خالقش با خودش و با دیگران تبیین می کند.
:book: قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم اهل ایمان را به تفقّه در دین و یادگیری عمیق معارف دینی دعوت می فرماید :
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون
:books:سوره توبه : 122
:closed_book: ترجمه : و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى کوچ نمىکنند تا [دستهاى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را- وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند- باشد که آنان [از کیفر الهى] بترسند.
:ledger:تفسیر آیه :
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمودند :
إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَنْفِرُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَیَتَعَلَّمُوا ثُمَّ یَرْجِعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ فَیُعَلِّمُوهُم
:books:وسائل الشیعة ج 27 ص 140
:green_book: ترجمه : مقصود خداوند متعال از این آیه این چنین است : خداوند اهل ایمان را فرمان داده است که به سوی رسول الله صلی الله علیه و آله کوچ کنند و سفر نمایند و معارف دین و احکام خود را از ایشان بیاموزند و سپس به سوی قوم و گروه خود بازگردند و آنچه را آموخته اند، به آنها نیز یاد دهند.
⚜ پاداش کسی که معارف الهی را بیاموزد و به دیگران تعلیم دهد :
امام صادق علیه السلام فرمودند :
مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً
:books:کافی ج 1 ص 35
:blue_book: ترجمه : آنکه برای خدا بیاموزد و به آنچه آموخته است برای خدا عمل کند و به دیگران نیز بیاموزد آنچه را آموخته است، در ملکوت آسمان ها از او به بزرگی و کرامت یاد می کنند و او رابه بزرگی می خوانند.
:small_orange_diamond:
صورة تاریخیة للشیخ عبداهراء الکعبی اثناء اداءهم لشعیرة المشی على الجمر کربلاء المقدسة عام 1382 ه.ق
====
چند ویدئو مرتبط با شیخ عبداعرا کعبی
ماجرای شیخ عبداهرا کعبی و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان امام حسین علیه السلام /
سخنران : استاد بندانی نیشابوری /ایام فاطمیه 1435 مورخ 1392/12/20
===
کلیپ سخنرانی حجت الاسلام اصفهانی
ماجرای خواندن قصیده ابن عرندس توسط شیخ عبداهرا کعبی
====
مقتل خوانی مرحوم شیخ عبداهرا الکعبی
متن و ترجمه مقتل خوانی در این صفحه
===
عبد اهرا کعبی
شیخ عبداهرا بن فلاح کعبی(۱۳۳۷ ـ ۱۳۹۴ق) خطیب مشهور و ادیب شاعر کربلاست که در دهههای اخیر به عنوان سرشناسترین مقتلخوان، زبانزد شیعیان عربزبان جهان است. او فن خطابه را نزد شیخ محمدمهدی مازندرانی حائری و شیخ محسن ابوالحب الخفاجی آموخت و آنگاه که خطیبی زبده و توانا گشت، خود را وقف محافل عزای حسینی ساخت. دهها خطیب را پرورش داد و امروزه خطبای حسینی بسیاری با سبک و سیاق او سخنرانی می کنند.
خطیب بزرگ شیعه مرحوم شیخ عبداهرا کعبی می گوید:
یک روز بعد از ظهر، وارد صحن مطهر امام حسین علیه السلام شدم؛ شخصی در مقابل یکی از حجره های صحن شریف، کتاب های مذهبی می فروخت و من با وی سابقه آشنایی داشتم، چون مرا دید گفت: کتابی دارم که شاید برای شما نافع باشد و در آن اشعاری وجود دارد که زیبنده شما می باشد و قیمت آن این است که یک بار آن را برایم بخوانی.
مرحوم شیخ عبداهرا می گوید: آن اشعار- قصیده ابن عرندس حلی - گمشده من بود و مدت ها در جستجوی آن بودم. آن را گرفتم و هنگامی که به خواندن آن مشغول بودم، ناگهان سیدی از بزرگان عرب را دیدم که در برابرم ایستاده است و به اشعارم گوش می دهد وگریه می کند.
چون به این بیت رسیدم:
ایقتل ظمآنا حسین بکربلا و فی کل عضو من انامله بحر
گریه آن بزرگوار شدید شد و رو به ضریح امام حسین علیه السلام کرد و این بیت را تکرار می نمود و همچون زن جوان مرده می گریست. همین که اشعار را به پایان رساندم، دیگر آن بزرگوار را ندیدم. برای دیدن ایشان، از صحن خارج شدم تا شاید آن جناب را بیابم ولی ایشان را ندیدم. به هر کجا رو نمودم، اثری نیافتم. گویا از برابر چشمم غایب شده است. به یقین دانستم او حضرت حجت و امام منتظر (عج) بوده است. (ملاقات با امام عصر، ص315)
علامه امینی در کتاب الغدیر جلد 7 ، صفحه 14 قصیده ابن عرندس را آورده است و فرموده :
در میان یاران و اصحاب ما معروف است که در هر مجلسی این قصیده خوانده شود پیشوای ما امام زمان (عج) که چشم به راه اوییم و خداوند به زودی در فرجش تعجیل فرماید در آن مجلس و انجمن تشریف فرما می شوند.
در ادامه مطلب، قصیده ابن عرندس همراه با ترجمه فارسی آن را آورده ایم:
قصیده ابن عرندس حلّی (ره):
طوایا نظامی فی امان لها نشر یعطرها من طیب ذکراکم نشر
در روزگار، رازهای سروده هایم آشکار می شود ، گروهی آن را از بوی خوش یاد شما خوشبوی می دارند.
و من الناس من یسمی هذه الخطبه بالقاصعة و هی تتضمن ذم إبلیس - لعنه اللّه - علی استکباره و ترکه السجود لآدم - علیه السلام - و أنه أول من أظهر العصبیة و تبع الحمیة، و تحذیر الناس من سلوک طریقته:
ترجمه :
بعضی این خطبه را قاصعه»**قاصعه به معنی تحقیر کننده و خوار کننده است. در این خطبه ابلیس تحقیر شده است.*** نامیده اند و آن در نکوهش ابلیس (لعنة الله) است به سبب خودپسندی او و سجده نکردن برای آدم (ع). او نخستین کسی است که عصبیت را آشکار ساخت و از حمیت پیروی نمود. این خطبه مردم را از رفتن به راه ابلیس برحذر می دارد.
ارزش و اهمیت کتاب سلیم بن قیس هلالی
#بیانات ارزشمند حضرت آیت الله حاج سیدعلى حسینی میلانی (مدظله العالی)
کتاب ارزشمند سلیم بن قیس از کتب قدیم شیعه است که حوادث صدر اسلام را چنان بیان می کند که برای ما آن مطالب مهم است و جزء معتقدات ما شمرده می شوند و وارد علم کلام شده اند و قهراً بایستی مورد توجه قرار بگیرد از سوی اهل ولایت و محققین و خطبا.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
امام زمان علیه السلام به شما نزدیک است، او به شما مهربان است، گوش به آواز شماست. شیطان گولتان نزند. شیطان بین شما و بین امام زمان فاصله می اندازد. یک القائات خلافی را در نفس شما میکند، و من می خواهم آن القائات را هم باطل کنم.
گاهی شیطان در دل شما این مطلب را القا می کند، می گوید: ای وای! من کجا، امام زمان کجا؟ من رو سیاهم، من خرابم، من معصیت کارم، اگر من بگویم: یا صاحب امان، عوضِ لبّیک می گوید، کوفت. این ها القائات شیطان است. مطلب این طورها نیست.
آقایان! بچّه های شما، مخالفت زیاد می کنند. ما خودمان هم بچه بودیم، مخالفت با باباهای خود داشته ایم. بچّه، معصیت و مخالفت پدر و مادر را زیاد می کند، شیشه را می شکند، استکان را می شکند، هزار تا فضولی می کند، ولی با تمام این مقدّمات، رویش به بابایش زیاد است. باز صبح که می شود، به بابایش می گوید: پولم بده، بابایش از او رنج دیده است، امّا در عین حال می گوید: بابا! برای من دوچرخه بخر. بابا هم با اینکه از این بچّه بدش می آید، باز هم توجّه می کند، برایش دوچرخه می خرد، برایش کفش می خرد، کتاب و کیف می خرد و پول ته جیبی به او می دهد. این درست است؟
به خدائی که می پرستید، امام زمان علیه السلام از بابا به شما مهربان تر است، به خدائی که می پرستید، باید روی شما به امام زمان علیه السلام بازتر باشد، از روی شما به پدر و مادرتان. نمی گویم معصیت کنید، نخیر. نمی گویم مرتکب محرّمات شوید. نمی گویم ترک واجبات و مستحبّات کنید. در ارتکاب حرام، در ترک واجب، امام زمان علیه السلام رنجیده می شود، مهموم می شود. امّا با همه این مقدّمات، باز شما یتیم هایی هستید که به منزله فرزند برای او هستید، فرزند معنوی او هستید. درست توجه کنید. من نمی گویم دعاها را نخوانید، نمی گویم زیارتها را نخوانید. امّا به همه شما می گویم، به همه طبقات می گویم، مخصوصاً بچه ها به شما می گویم، همانطوری که با بابای خودت رفتار می کنی، با امام زمان علیه السلام رفتار کن. همان طوری که خودمانی از بابایت می خواهی و حرف می زنی، با امام زمان علیه السلام حرف بزن و بخواه. همانطوری که به بابایت می گوئی بده، به حضرت بگو. فهمیدید؟ هیچ آدابی مجو. امام زمان علیه السلام را از خودت دور نبین. بابایت را در شبانه روز، چند ساعت می بینی، با کمال پر روئی، با دل پرامید، به بابایت می گوئی: آقاجان! فلان چیز را برایم بخر، آقاجان! فلان چیز را می خواهم، درست است؟ هر بیست و چهار ساعت، همین طور با خودِ امام زمان علیه السلام حرف بزن. به خود امام زمان علیه السلام (قسم)، اگر راه دوستی و محبّت، این طوری را که من می گویم، راه انداختی، خیلی زود به مقاصد می رسی. امام زمان علیه السلام دور نیست، امام زمان علیه السلام به شما بی مهر نیست. این حرفی که من می گویم روی بخار معده نمی گویم، پشت این حرف به کوه بند است. امام زمان علیه السلام به شما عنایت و لطف دارد، به صریح توقیع منیعی که از ساحت مبارکش به شیخ مفید»، شرف نزول و عزّ صدور پیدا کرده است. بروید تو وادی عمل تا ببینید. تا وارد وادی عمل نشوی، این مطلب را نمی فهمی.
به بابایت می نگری، و وقتی با او حرف می زنی، رویش را ترش می کند، امّا در عین حال بابایت است. به او نگویی، به چه کسی می گویی؟ والله امام زمان علیه السلام از او بالاتر است. به آن حضرت چنین بگو: بابایم، یابن العسکری! بد هستم، معصیت کار هستم، تو از من پرهیز می کنی. بس که بدم با من ملاقات نمی کنی. به من چخ هم می گویی. سنگ هم می زنی. امّا با تمام این مقدّمات، سگ تو هستم، یاالله بده. باید تو خودت به سگت استخوان بدهی، جلوی او یک لقمه نان بیاندازی.
ای مردم! امام زمان علیه السلام شاه شماست، ارباب شماست، پدر شماست، معلّم شماست، هر سمتی را که هر بزرگی به شما دارد، امام زمان علیه السلام هم آن سمت را به شما و با شما دارد. خدا او را مرجع و ملجأ و پناه ما و کهف حصین قرار داده است. یک قدری با او حرف بزن، توی کوچه و بازار که راه می روی، با او رسماً حرف بزن و بگو: آقا، مولا! گره در کار من است، یاالله این گره را باز کن. به او مراجعه کن و حرف بزن. به چه دلیل بین خودتان و امام زمانتان فاصله قائل شده اید؟ یک هفته، یک ماه، همین طور که گفتم خودت را لوس کن، نونورکن، با او پیوند بگیر، آن وقت ببین چه بر سرت میآورد؟ این کار، پیوندت را با حضرت محکم می کند، دل مبارک حضرت را به تو متوجّه می کند. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دوازدهم)
امام زمان علیهالسلام فرمودند که در زمان غیبت من که دسترسی به من ندارید، به فقها مراجعه کنید، چون حجت هستند از ناحیهی من بر شما؟
و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم. » (کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ، ص 485)
ترجمه: امّا حوادث جدیدى که اتفاق مىافتد، درباره آنها به راویان حدیث ما رجوع کنید! زیرا آنها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها هستیم.
امام عسکرى علیه السلام - بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علماى فاسقشان - : اگر (مسلمانان) از چنین فقهایى تقلید کنند ، مانند همان یهودیانى هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروى از فقهاى فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است .
فی حدیث عن ابی محمد العسکری:
فأمّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه، و ذلک لا ی الّا بعض فقهاء الشّیعة لا کلّهم .»؛
در حدیثى از امام حسن عسکرى (علیه السلام) نقل شده که فرمود: از میان فقیهان، هر که خویشتن دار و نگهبان دینش باشد و با هواى خود مخالفت نماید و فرمان مولایش را اطاعت کند، عموم مردم باید از او تقلید کنند. این دسته، برخى از فقهاى شیعه هستند نه همه آنان .
وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه جلد 27 - ص131
تفسیر الإمام العسکریّ (علیه السلام)- 120
=============
متن کامل حدیث:
وسائل الشیعة، ج27، ص: 131
33401- 20- 1» أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ 2»- قَالَ هَذِهِ لِقَوْمٍ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع- إِذَا کَانَ هَؤُلَاءِ الْعَوَامُّ مِنَ الْیَهُودِ لَا یَعْرِفُونَ الْکِتَابَ إِلَّا بِمَا یَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَکَیْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِیدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ الْیَهُودِ إِلَّا کَعَوَامِّنَا یُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ ع بَیْنَ عَوَامِّنَا وَ عَوَامِّ الْیَهُودِ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِیَةٌ مِنْ جِهَةٍ أَمَّا مِنْ حَیْثُ الِاسْتِوَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِیدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ کَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَیْثُ افْتَرَقُوا فَإِنَّ عَوَامَّ الْیَهُودِ- کَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْکَذِبِ الصِّرَاحِ وَ أَکْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا وَ تَغْیِیرِ الْأَحْکَامِ وَ اضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا یَجُوزُ أَنْ یُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَیْنَ الْخَلْقِ وَ بَیْنَ اللَّهِ فَلِذَلِکَ ذَمَّهُمْ وَ کَذَلِکَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِیَّةَ الشَّدِیدَةَ وَ التَّکَالُبَ عَلَى الدُّنْیَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْیَهُودِ الَّذِینَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ- فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً وَ لَا کَرَامَةَ وَ إِنَّمَا کَثُرَ التَّخْلِیطُ فِیمَا یُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لِذَلِکَ لِأَنَّ الْفَسَقَةَ یَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَیُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ یَضَعُونَ الْأَشْیَاءَ عَلَى غَیْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرُونَ یَتَعَمَّدُونَ الْکَذِبَ عَلَیْنَا الْحَدِیثَ.
وَ أَوْرَدَهُ الْعَسْکَرِیُّ ع فِی تَفْسِیرِهِ 3»
__________________________________________________
(1)- الاحتجاج- 457 باختلاف بسیط فی اللفظ.
(2)- البقرة 2- 79.
(3)- تفسیر الإمام العسکریّ (علیه السلام)- 120.
نکته جالب:
تشرف مقدس اردبیلی به محضر امام زمان عج در کتاب "مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 934" آمده است.
تشرف مقدس اردبیلی به محضر امام زمان
حجت الاسلام والمسلمین مرحوم شیخ احمد کافی
داستان زیبا و عبرت آموز -برخورد دو عالم مشهور ( شیخ الاسلام شیخ بهایی و مقدس اردبیلی ) درمقابل شاه عباس و جمع زیادی از علماء نجف
سخنران: آیت الله ضیاء آبادی
(این دو کلیپ مضمون یکسان دارد ولی کیفیت صدای آن متفاوت است.)
آخر ادب و مردانگی.مناظره مقدس اردبیلی باشیخ بهایی
سخنران: استاد کاظم علم الهدی
حکایت شنیدنی مقدس اردبیلی و طلبه جوان
شیخ میثم کرمی اراکی
ماجرای نماز شب مقدس اردبیلی ! ( 450 سکه طلا بهای یک غسل)
سخنران حجت الاسلام حدائق
داستان تامل برانگیز ازدواج پدر مقدس اردبیلی
حلالیت طلبیدن به خاطر خوردن یک سیب و رفتن از اردبیل تا نجف برای گرفتن حلالیت
ماجرای سگ باوفا
روایت - برگرفته از کتاب حدیقه الشیعه شیخ مقدّس اردبیلی _مداح اهل بیت مرحم سید جواد ذاکر
احمد بن محمد اردبیلی یکی از فقهای نامدار ، و یکی از مفاخر علمای امامیه قرندهم هجری است که در بین توده مردم به مقدس اردبیلی ، و در میان خواص و فقهاء به محقق و مدقق اردبیلی شهرت دارد ، و عامل این شهرت ، وجود آن آثار و تالیفات وتحقیقات گرانقدری است که در زمینه فقه ، کلام و عقاید از او به یادگار مانده است .
او در عصر صفویه و در شهر اردبیل دیده به جهان گشود ، پس از رشد و نما وکسب تحصیلات ابتدایی ، به قصد تحصیلات عالیه ، به نجف اشرف مهاجرت کرد و بابهرهگیری از فضای علمی و معنوی نجف اشرف مجاورت آن خاک اقدس را پذیرفتو علی رغم دعوتهای مکرری که از سوی امراء و حکام صفوی از او به عمل آمد ، نپذیرفت و تدریس و تدرس را بر استفاده از مزایای اجتماعی و ی ایران ترجیحداد . پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه شیعه را در نجف بر عهده داشت .
در قرن دهم هجری قمری در شهر اردبیل کودکی سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت . او بعد از رشد و شکوفایی و طی مراحل علمی و کسب کمالات معنوی و عرفانی به مرتبه ای از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید که پس از چهار قرن هنوز الگوی عالمان و پرهیزکاران است .
نامش احمد و فرزند محمد و از خانواده ای دوستدار اهل بیت علیه السلام بود . پس از رشد و گذراندن تحصیلات و کسب کمالات معنوی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جوار مرقد مطهر مولای متقیان امام علی علیه السلام به کسب علم و فضیلت پرداخت .
وی علوم نقلی و فقه را از محضر سید علی صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت . سید علی صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهید ثانی بود که استاد به وی علاقه فراوان داشت .
وی همواره در جستجوی دانش بود و در طول عمر پربرکت خود از هیچ کوششی برای آموختن غفلت نمی کرد . هر جا که از وجود دانشمند و عالمی نشانی می یافت به خدمتش می شتافت و از علم و معرفت وی بهره می گرفت . به همین دلیل زمانی نیز برای استفاده از محضر فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامی جمال الدین اسد دوانی ) به شیراز مهاجرت کرد و مدتی نزد وی به تحصیل علوم عقلی مشغول گردید . او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه ای رسید که به (مقدس ) شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگری علمی به اندازه ای تبحر داشت که به (محقق ) معروف شد .
وی از آن جمله عالمانی است که مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است . سید مصطفی تفرشی از معاصران محقق اردبیلی می نویسد : (امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند . او متکلمی فقیه و عظیم الشان و جلیل القدر و بلند منزلت و باورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود . )
شیخ حر عاملی که خود از چهره ها و بزرگان دین و دانش است می نویسد : (احمد بن محمد اردبیلی عالمی فاضل ، محققی عابد ، مورد اطمینان و پارسا ، عظیم الشان و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایی بود)
علامه بزرگوار مجلسی می نویسد : (محقق اردبیلی در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایی رسید و در میان عالمان متقدم و متاخر شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم . . . کتب او دارای بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است . )
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی می نویسد : (شیخ اجل عالم ربانی فقیه محقق صمدانی معروف به محقق اردبیلی . . . در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و کرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه ای رسید که توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبه ای رسید که به او مثل زده شود و به راستی اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلی کرده بر هیچ دیده پوشیده نیست . )
شاهان صفوی بنا به دلایل مختلف دینی و ی و مصالح حکومتی ضمن احترام و تقدیس علمای دین از آنها در امور مختلف نظرخواهی می کردند . اگر چه این احترامها و تقدیسها بیشتر برای حفظ موقعیت خویش و به منظور برخورداری از حمایت و پشتیبانی جامعه شیعی بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند . از آن سو علما نیز از این موقعیت برای گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند و به واقع ارتباط آنان با پادشاهان صفوی نقشی انکارناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت به طوری که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع نشر و تبلیغ اندیشه های شیعی رواج فراوان یافت . و دانشمندان و بزرگانی چون محقق ثانی ، شیخ بهایی و علامه بزرگوار مجلسی با جهت دادن تهای دربار صفوی به سمت ترویج و تبلیغ تشیع خدمات بی نظیری را برای اسلام و تشیع به انجام رساندند به طوری که این دوران یکی از دورانهای اوج گیری اندیشه های شیعی است .
مقدس اردبیلی نیز از جمله عالمانی است که در پرتو رابطه با دربار صفوی در گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهای فراوانی را به ثمر نشاند . هر چند که او به درخواست شاه عباس صفوی برای ترک نجف و مهاجرت به ایران پاسخ منفی داد . برای مصالح تشیع و شیعیان همواره به دربار صفوی تذکراتی می داد . تاریخ برخی از آن وقایع را نقل کرده است . از جمله نوشته اند : زمانی یکی از کارگزاران دربار صفوی مورد غضب شاه عباس قرار گرفت و به مقدس اردبیلی پناه برد و او نامه ای به وی داد تا شاه از تقصیر او بگذرد . نامه مقدس اردبیلی به شاه عباس چنین بود :
(بانی ملک عاریت ، عباس ! بدان که چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید که حق - سبحانه و تعالی - از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد . بنده شاه ولایت :
احمد اردبیلی )
این از شگفت نامه هایی است که در آن هیچ توصیف و تعریفی از شاه نشده و مقدس اردبیلی در آن خود را از پیروان و غلامان امام علی علیه السلام معرفی کرده است و نه از چاکران و غلامان شاه .
شاه عباس بدون تاخیر فرمان مقدس اردبیلی را اجرا کرد و پاسخی بدین گونه نوشت :
(به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته ، به تقدیم رسانید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنید . کتبه کلب آستانه علی : عباس )
سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا ، از مقدس اردبیلی فقیه و عالمی کم نظیر ساخته بود و طولی نکشید که ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد . هنگامی که مقدس اردبیلی پا به عرصه فعالیتهای علمی و تبلیغی گذاشت نجف بسیار خاموش و بی تحرک بود و دانش پژوهان اندکی در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شکوه دوران شیخ طوسی بی بهره بود در این زمان احیاگری سراسر پاکی و فضیلت قیام کرد و با زهد خود به مقابله با کمبودها با تقوا و صبر خود به رفع کاستی ها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب کرد . آیت الله سید حسن صدر در این باره می نویسد : (در زمان مقدس اردبیلی دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد . حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمی در آمد . )
محقق اردبیلی در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزنده ای برای عالم تشیع انجام داد . وی پس از کسب علوم عالی بر کرسی تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمی را به شاگردان خویش تعلیم داد . او همان گونه که نفس خویش را تهذیب کرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات کتابهای درسی حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبی که فایده ای بر آن مترتب نبود پرهیز می کرد . او با نفس قدسی خود کسانی را برای جامعه بزرگ تشیع تربیت کرد که هر یک چهره ای برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشا آثار ارزنده ای برای عالم اسلام گردیدند . شاگردان برجسته وی را چنین برشمرده اند :
1 . شیخ حسن (متوفی 1011 ق . ) فرزند شهید ثانی (مولف کتابهای معالم الاصول و المنتقی )
2 . سید محمد (متوفی 1009) نوه دختری شهید ثانی ، معروف به صاحب مدارک
3 . میر فیض الله تفرشی
4 . عنایت الله کوهپایه ای ، ترتیب دهنده برخی از کتابهای رجالی
5 . ملا عبدالله شوشتری (متوفی 1012)
فقیه بزرگوار محقق اردبیلی علاوه بر تدریس ، کتابهای پرارجی نیز در موضاعات کلام ، فقه ، اصول ، سیره اهل بیت علیه السلام و عقاید تالیف کرد که برخی از آنها اثری در دست نیست . فهرست قسمتی از این آثار عبارت اند از :
1 . استیناس المعنویه به عربی (در علم کلام )
2 . بحر المناقب
3 . حاشیه بر شرح تجرید قوشجی
4 . حدیقه الشیعه در تفصیل احوال پیامبر(ص)و ائمه(ع)(فارسی)
5 . رساله خراجیه
6 . زبدة البیان فی آیات الاحکام، که در ایران بارها چاپ شده است(این کتاب فقهی و تفسیری آیات الاحکام )
7 . مقاله فی الامر بالشی (در علم اصول )
8 . مناسک حج (فارسی )
9 . مجمع الفایده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان علامه حلی
این کتاب یکی از مشهورترین و عمیق ترین دایرة المعارفهای فقه استدلالی و یکی از مصادر و منابع گران سنگ فقه جعفری است . که همواره مورد توجه مجتهدان بوده است . محقق این کتاب را به مثابه شرحی بر کتاب ارشاد علامه حلی نوشته ولی خود کتابی بسیار مفصل و عمیق است که با دقت و کنکاشی عظیم به تحلیل و بررسی مباحث فقهی پرداخته است و این کتابی استکه چاپ سنگی گردیده بود و اخیرا از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در 12جلد آغاز چاپ شده است و شروع تالیف آن در ماه رمضان977 در کربلا صورتگرفته ، و انجام آن در سال 985 بوده است
10.اثبات واجب تعالی
11.اثبات امامت
12.تعلیقهای بر شرح مختصر الاصول عضدی
13.تعلیقهای بر خراجیه محقق ثانی . این کتاب در مورد مساله خراج و مالیاتنوشته شده و هر دو در سال 13 ه . ق در حاشیه کفایة الاصول خراسانی چاپسنگی شده است .
14.اصول الدین ، که یک نسخه از آن در کتابخانه رضویه موجود است .
مقدس اردبیلی بسیار متواضع بود و در مقابل شاگردانش خود را فوق العاده کوچک می شمرد و آنان را مورد تکریم و احترام فراوان قرار می داد . گویند در هنگامی که شیخ حسن از تحصیل فراغت یافت و قصد داشت به لبنان باز گردد از استاد خویش تقاضای نصیحت و موعظه کرد و مقدس اردبیلی احادیثی را گردآوری کرده ، در ورقه ای نوشت و به ایشان داد و در پایان آن نوشت این جملات را اضافه کرد :
(کتبه العبد احمد لمولاه امتثالا لامره و رجاء لنذکره )
این مطلب را بنده خدا احمد برای مولای خود نوشته است تا فرمان ایشان را به جای آورد و به امید اینکه موجب پندآموزی وی باشد .
اخلاص در کار تعلیم و تدریس نیز از خصلتهای بارز مقدس اردبیلی بوده است . ملا عبدالله شوشتری از شاگردان مقدس اردبیلی در مجلسی مساله ای را از استاد خویش پرسید . مقدس سوال او را پاسخ گفت . اما شاگرد به این پاسخ قانع نشد و بحث ادامه یافت . ناگهان مقدس سکوت کرد و پس از لحظه ای فرمود : این بحث بماند برای بعد ، باید به کتاب مراجعه کنم ! سپس از مجلس برخاست و به شاگرد فرمود تا همراه او به جایی دیگر بروند . پس از خروج از آن مجلس محقق اردبیلی پاسخی بسیار دقیق و عمیق بیان کرد به طوری که شاگرد قانع شد و شبهه ای برایش باقی نماند . شاگرد پرسید : آقا ، چرا پاسخی به این نیکویی می دانستید و در همان مجلس بیان نفرمودید؟
محقق فرمود : آنجا چون در مجلس و در حضور جمعی از مردم بودیم احتمال داشت که قصدمان جدل و فخرفروشی و اظهار فضل بر یکدیگر باشد ولی اینجا این شبهه نیست زیرا تنها خدای متعال ناظر بحث و گفتگوی ماست .
کمک به محرومان نیز از خصوصیات پسندیده مقدس اردبیلی بوده است . نقل است در یکی از سالها قحطی و گرانی به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگی بیداد می کرد محقق اردبیلی اندک آذوقه ای داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را می کرد . اما او راضی نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالی که افراد زیادی در جامعه محتاج و گرفتارند . از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد . همسرش از این عمل او برآشفت و گفت :
در چنین سال قحطی آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردی ، اکنون باید فرزندان من دست گدایی به سوی دیگران دراز کنند؟
محقق پاسخی نداد و از منزل خارج شده ، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت . او تصمیم گرفته بود چند روزی را در مسجد اعتکاف کرده ، به عبادت و راز و نیاز بپردازد . در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربی مقداری گندم و آرد بر چهارپایی بار کرده ، به خانه محقق اردبیلی برد و به همسرش تحویل داد و گفت :
صاحبخانه در مسجد اعتکاف کرده و این گندم و آرد را برای شما فرستاده است . چند روزی گذشت تا اینکه مقدس اردبیلی به خانه بازگشت . همسرش به او گفت :
آرد و گندمی که فرستاده بودید خیلی مرغوب بود .
محقق ، بی خبر از همه جا ، وقتی این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتی از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازی ستایش کرد .
در کتاب انوار نعمانیه سید نعمت الله جزائری ، و در روضات الجنات ، حوادثو قضایای حیرت انگیزی از آن عالم ربانی نقل کردهاند که صدور چنین اعمال و کراماتاز دارندگان چنین ارواح وارسته و پاک با آن همه اخلاص و پاکی ، هیچ نوع تعجب وشگفتی ندارد.
در ذیل به دو نمونه آن اشاره می کنیم :
فردی از اهل تفرش به نام میرغلام (میر فیض الله ) که یکی از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلی و فردی دانشمند و پارسا بود ، می گوید :
من در مدرسه ای که حجره های آن در صحن مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام قرار داشت ، ست کرده به فرا گرفتن علم اشتغال داشتیم . در یکی از شبهای تاریک پس از آنکه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه می کردم که ناگهان دیدم مردی با سرعت به طرف قبه مبارک می رود . با خود گفتم شاید این مرد ی است که می خواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهای حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار به طوری که او متوجه نشود . تعقیبش کردم دیدم به طرف در حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد . بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد . دیدم آن مرد به کنار مرقد مطهر مشرف شده ، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد . من صدایش را شناختم و متوجه شدم با امام علیه السلام درباره یکی از مسائل علمی گفتگو می کند . سپس از حرم خارج و به جانب مسجد کوفه رهسپار شد . من هم پشت سر او به طوری که متوجه من نبود حرکت کردم (تا از اسرار او سر در بیاورم ) وقتی به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مساله علمی گفتگو می کند . پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد . من هم در تعقیب او حرکت کردم . وقتی به دروازه شهر رسید ، هوا روشن شده بود . پیش از آنکه از دروازه خارج شود با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده ، گفتم : ای مولای ما ، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم ، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمی صحبت می کردید چه کسانی بودند؟ مقدس وقتی این درخواست را شنید ، پس از آنکه تعهدات لازم را گرفت که تا موقع حیاتش به کسی اطلاع ندهم ، فرمود : ای فرزند من ! بسیاری از اوقات مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم می ماند ، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرالمومنین علیه السلام می روم و مساله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت می کنم . امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب امان علیه السلام حواله کرد و فرمود : فرزندم مهدی (عج ) در مسجد کوفه است ، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن آن مردی که در مسجد کوفه دیدی حضرت مهدی (عج ) بود .
وی شبی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در خواب دید که حضرت موسی علیه السلام در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد . پس حضرت موسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال کرد : این مرد کیست ؟ پیامبر فرمود : از خودش سوال کن . حضرت موسی علیه السلام از مقدس پرسید : تو کیستی ؟ مقدس جواب داد : من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه ، فلان خانه منزل من است . حضرت موسی علیه السلام تعجب کرد و گفت : من از اسم تو سوال کردم این همه تفصیل برای چه بود؟ مقدس در جواب گفت : خداوند عالم وقتی از تو سوال کرد که این چیست که در دست تو است ، تو چرا آن قدر در پاسخ تفضیل دادی ! حضرت موسی علیه السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت : راست گفتی که علمای امت من همانند انبیای بنی اسرائیل می باشند .
او پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و معنویت ، سر انجام در ماه صفرسال993 ه . ق در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در جوار قبر محبوب ومعشوق خویش ، سرور متقیان مولی علی(ع)در ایوان طلا سمت راست وارد شونده برحرم مدفون گردید .
در ریحانة الادب از نخبة المقال در ردیف احمد» ، در مورد تاریخوفات او نقل میکند که گویند :
الاردبیلی من الاعاظم منه استجاز صاحب المعالم مقدس ذو ورع و عفة وفاته فی الف الا السبعة
(اردبیلی از بزرگان امامیه است و صاحب معالم از او اجازه روایتی کسب کردهاست . او مقدس و پرهیزکار و عفیف بوده است ، وفاتش هفتسال کمتر از هزار(993)صورت گرفته است . ) (ریحانة الادب ، ج 5 ، ص 370 )
مرحوم (مقدّس اردبیلی) رحمه الله علیه در حجره ای تنها زندگی می کرد . یکی از طلاب مدرسه مایل شد که با مقدّس هم حجره باشد و در این باره با شیخ حرف زد ، شیخ قبول نکرد او زیاد اصرار و التماس نمود .
شیخ فرمود : قبول می کنم با این شرط که هر چه از حال من اطلاع پیدا کنی ، به کسی نگوئی و اظهار نکنی .
آن مرد قبول کرد ومدّتی با هم بودند تا آنکه زمانی رسید که هر دو مبتلا به تنگی معاش شدند به حدّی که قوت لایموت هم نداشتند و به کسی هم اظهار نمیکردند ، تا آنکه آثار ضعف و ناتوانی از چهره آن مرد نمودار شد .
در آن حال کسی از کنار آن مرد عبور می کرد حال او را دید و علّت ضعف و بی حالی او را پرسید ، او چیزی نگفت ، ولی عابر زیاد اصرار ورزید والتماس نمود که علّت را بگوید .
آن مرد قضیّه را فاش کرد که ما دو نفر طلبه علم دین مدّت زیادی است که غذا نخورده ایم .
آن شخص تا مطلع شد رفت غذائی تهیّه کرده با مقداری وجه به آن طلبه داد و گفت : نصف این غذا و پول ما تو نصف دیگر را به رفیقت بده . وقتی که مقدّس وارد حجره شد و آنها را دید سؤ ال کرد که از کجا رسیده ، آن طلبه حکایت را نقل کرد .
مقدّس فرمود : دیگر هنگام جدائی ما شد ، پس آن غذا را خوردند ، اتفاقاً همان شب مقدّس محتلم شد ، پس زود بلند شد رفت به حمّام که به نماز شب برسد . در حمام بسته بود .
حمامی در را قبل از وقت باز نکرد مقدّس به اجرت حمام افزود باز قبول نکرد آن قدر افزود که رسید به آن مقداری که از آن وجه سهمش شده بود حمامی در را باز کرد ، تمامی آن وجه را داده غسل کرد ، نماز شب را بجا آورد . آری آنچه مقامات عالیه بدست آورد از برکت این گونه عبادتها و مجاهدتها و ریاضتها بوده است .
منبع: لا لی الاخبار. ج 1، ص 116
شرفیابی علامه حلی محضر امام زمان ارواحنافداه
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
ما یک دشمن قوی ای داریم که خیلی پهلوان است، خیلی هم ملاّ است، و از همه چیز اطلاع دارد. او دائماً در کمین ما است، از گمراه شدن ما لذت می برد، از فسق و فجور ما کیف می کند. بنای او هم در اغوا و اغفال و گمراه کردن ما است. در مقابل خدای متعال زانو به زمین زده و گفته است: فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین» می گوید: خدایا به مقام عزت تو، به بزرگواری تو، هر آینه گمراه خواهم کرد، همه این ها را، تمام افراد بشر را، گمراه می کنم، مگر آن بندگانی که مُخلَص باشند، یعنی قلب آنها خالص برای تو باشد، و روزنهای در دل آنها از غیر تو باز نشده باشد. قلبی که خالص برای خدا باشد، شیطان در او راه پیدا نمی کند، امّا اگر به قدر روزنه سوزنی، راه هوی، راه هوس، راه حیوانیت، راه شهوت، راه غضب، راه های غیر خدایی باز شد، از همان راه، وارد می شود و قلب را کج و معوج می کند، و قلب را منقلب و وارونه می کند. او به راه های کج کاری ندارد. به یهود و نصاری که به راه کج می روند، کاری ندارد. به منحرفین دیگری که از صراط مستقیم عبودیت خدا خارج شده اند، کاری ندارد، آن ها از راه بر کنار هستند، آن ها هرچه بروند، از مقصد دورتر می شوند. به فساق و فجّار کاری ندارد، آنهایی که الان در کاباره ها مشغول فسق و فجور هستند، به آن ها کاری ندارد، خود آن ها به چاه افتاده اند، فقط یک مراقبی را می گذارد که آنها از چاه بیرون نیایند. امّا خودش با آن قدرت و توانایی که دارد، سر راه راست می نشیند، همان راهی که در هر نماز، ما از خدا طلب می کنیم، که خدا ما را به آن راه، هدایت و رهبری کند. او، در دور شدن ما، از ساحت قدس الوهیّت است، قسم هم خورده است که اینکار را می کنم.
بنده از او می ترسم، چون چنین است، ناچار هستم به پناه بروم. آن خدایی که شیطان را آفریده است و او را مسلّط کرده است، آن خدا عالم تر از این است که در برابر یک چنین دشمنی، برای ما پناهگاهی قرار نداده باشد. وقتی این سگ را ول کرده است، نمی شود ما را بدون پناهگاه بگذارد، بی حامی و حافظ بگذارد. یکی از ادلّه وجود حجّت همین است. بنابر این، یک پناهگاهی معیّن کرده است، که هرکس به پناه برود و در این دژ وارد شود، از خطرات شیطان، و از زلاّت و لغزش های حاصل از اغوای شیطان، مصون و محفوظ بماند.
یکی از القاب ائمه ما، الکهفُ الحصین» است، و امروز، یکی از القاب امام عصر علیه السلام است. او پناهگاه محکمی است که خدای متعال برای ما معین کرده است، و به ما امر کرده است که به این پناه برویم. او، آن دژ محکم خدایی است که ما، اگر به پناه آن پناهگاه برویم، از تیراندازی های شیطان، مصون و محفوظ می مانیم. خدا را آگاه و گواه می گیرم بر این مطلبی که می گویم، و این مطلب علاوه بر جنبه های علمی و منطقی، جنبه های تجربه و امتحان های شخصی خود من است. در هر مطلبی که من به پناه امام زمان علیه السلام رفتم، در هر مشکلی که به ساحت ولایت آن حضرت پناه بردم، آن بزرگوار به اذن خدا، حفظ و نگهداری کرد. پناه بردن به او، عین پناه بردن به خدا است، زیرا که خدا او را پناهگاه ما قرار داده است. به شما هم توصیه می کنم در هر مشکلی، اگر متوسل به ولیّ وقت شوید، ولیّ وقت، به اذن الله تعالی، حلّ آن مشکل می کند، و گره گشایی می فرماید، در تمام مراحل، در خطئات و خطرات، مادی و معنوی، اصلاً خدا او را برای این کار گذاشته است. هرکس که در دژ ولایت او وارد شد، شیطان کوچک تر از آن است که بتواند او را در ارکان و اصول و حقایق انسانی منحرف کند. نوع انحرافات برای انقطاع از مقام ولایت ولی عصر علیه السلام است.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب اول ماه رمضان1390قمری)
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحسین بندانی نیشابوری
به مناسبت گرامی داشت ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیه
در بیت اهرا قم (حسینیه آیت الله سید محمد باقر موحد ابطحی)
دانلود فایل صوتی سخنرانی به مدت 30 دقیقه
متن سخنرانی تقریبا عینا پیاده شده است.
قال رسول الله : أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ {1}
هر کس که قائل به وحدانیت است مدیون حضرت خدیجه س و حضرت ابوطالب ع است.
خدیجه به معنای گسسته شده و دور شده و جدا شده از هر بدی و پلیدی و زشتی است.
علامه مجلسی می فرمایند این مقام برای هر کسی نیست، برخی ها زوجه نبودند برای پیغمبر.
ابن ابی الحدید می گوید که پیامبر برخی از حاج خانم هایشان را طلاق دادند و پدرشان آمدند و اصرار کردند.
برخی از ن پیامبر حبشه بودند و به پیامبر نرسیدند و از دنیا رفتند.
پس، آن بر پیامبر سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود.
علاقه رسول الله به حضرت خدیجه س همراه با حب شدید بود و تا زنده بودند هر وقت اسم خدیجه کبری را می شنیدند گریه می کردند.{3} {4} {5}
امام صادق ع می فرمودند:
پیامبر کفش می پوشیدند می گفتند خدا رحمت کند خدیجه را.
عمامه بر سر میگذاشتند تا به مسجد بروند می گفتند خدا رحمت کند خدیجه را.
از در خارج میشدند می گفتند خدا رحمت خدیجه را.
وضو می گرفتند تا به نماز بایستند می گفتند خدا رحمت کند خدیجه را.{6}
روزی گوسفندی قربانی کردند و گفتند اول ببرید برای رفقای حضرت خدیجه ست که چند پیرزن بودند که هم دوره و محب حضرت خدیجه س بودند. {7}
پیرزنی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید، پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب فرمود: انها کانت تأتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه سلام الله علیها به خانه ی ما می آمد (و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه سلام الله علیها برخوردار بود) همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است. {8}
رسول الله فرمودند: ما قام ولا استقام الدّینُ إلاّ سیف علیٍ و مال خدیجة {9}
اصلا دین قوتی نمی گرفت که بایستد مگر به ذوالفقار مولی الموحدین امیر المومنین و اموال حضرت خدیجه س.
این حرف ساده ای نیست که اموال حضرت خدیجه س در ردیف ذوالفقار حضرت علی ع قرار گرفته.
اولین زنی که پیامبر ایمان آوردند. {10}
اولین زنی که در ملا عام به پیامبر برای نماز جماعت اقتدا کرد. {11}
اولین زنی که در میان مشرکین ایمانش را ظاهر کرد. {25}
اولین زنی که در این عالم خاکی ولایت مطلقه حتمیه ختمیه الهیه امیر المومنین را قبول کرد. ایشان از اولین سابقین هستند.
رسول الله از غار حرا به منزل آمدند و به حضرت خدیجه فرمودند که ایمان بیاور. حضرت خدیجه عرض کردند ایمان آوردم از روز اول. رسول الله فرمودند آن اسلام است. امیر المومنین جوان بودند. پیامبر ص فرمودند یا علی بیا. پیامبر دست شان را روی دست امیر المومنین گذاشتند و به حضرت خدیجه س فرمودند که دستت را روی دست من بگذار و با ایشان بیعت کن، در غدیر شما نخواهید بود. {12}
اولین زنی که با حضرت علی ع بیعت کرد خدیجه بنت خویلد بود.
قبل از اسلام به خدیجه کبری، طیبه و طاهره مبارکه می گفتند. {13}
ایشان معلم انجیل حقیقی بودند.
برای اولین بار دختری به خواستگاری پسری آمده است.
حضرت خدیجه س تجارت و مال شان را در اسلام دادند. پیامبر مدتی چوپانی کردند، ما بعث الله نبیا إلا رعى الغنم.{14}
مضاربه قبل از اسلام بوده است و حضرت خدیجه س قبل از اسلام به مضاربه عمل می کردند. اسلام چند چیز را که از قبل اسلام انجام میشد را تائید کرد، یکی از آنها مضاربه بود. {15}
حضرت خدیجه س 400 کارگر داشتند و از کوه ابوقبیس هر که به اطراف می نگریست چند خیمه میدید که روزش صورت گاو و گوزن و پوست شان بود. آنجا منزل خدیجه کبری س بود. چون هر روز سفره های اطعام برای فقرا پهن بود.
حضرت خدیجه کبری س کشیش عالمی را فرستادند که با رسول الله به تجارت برود. وقتی که برگشتند به حضرت خدیجه س عرض کرد: من ندیدم پیش کسی آب دهان بر زمین بیندازد. ندیدیم که تازیانه به شتر و اسب بزند. به درخت خشک که تکیه میداد سبز می شد. وقتی با این جوان بودم ابر روی سر من بود. گفتم حتما من سالیان دراز در کلیسا عبادت کردم و وجود این ابر به خاطر من است. از او جدا شدم اما دیدم که ابر بر بالای سر او مانده است.
منزل حضرت خدیجه س از آثار باستانی مکه بود که از زیر خاک در آوردند و عکس هایش منتشر شد. بعد از مدتی آل سعود دستور دادند که روی این منزل سرویس بهداشتی بسازند.
وقتی حساب و کتاب حضرت خدیجه با رسول الله تمام شد، حضرت خدیجه س به پیامبر از پشت پرده گفتند آیا شما نمی خواهی ازدواج کنید؟ پیغمبر فرمودند من هی؟ حضرت خدیجه س فرمودند با فردی گندمگون با قد فلان که دینار و درهمی هم از مال دنیا دارد.آن خدیجه کنیز شماست. پیامبر رفتند و عمو آمدند.
در صحیح بخاری آمده است که که حضرت خدیجه س 45 سال سن داشتند و بقیه هم از بخاری نقل کردند، در حالی که کان عذرا باکره. عام الفیل سال ولادت پیغمبر ص بوده است، و همچنین سال ولادت حضرت خدیجه کبری س. بیهقی نیز در کتاب اَلْبِدایَةُ وَ النَّهایة آورده است.
حضرت خدیجه س همسن پیغمبر بودند. برخی می گویند 26 و برخی میگویند 28 سال داشتند. {16}
برخی می گویند ام المومنین حضرت خدیجه س دو همسر اختیار کردند، راویان اینها در کتب شیعه و سنی مقبوح هستند.و هیچ کدام از آنها وثاقت ندارند.
سوال این است چرا اهل خلاف این قدر بر این موضوع اصرار دارند؟ چون نتوانستند به حضرت زهرا س جسارت کنند و به سراغ حضرت خدیجه س رفتند.
می گویند سه نفر از بقیع دفن هستند که دختران پیغمبر هستند.
علما ما کتب بسیاری در این باره تالیف کردند از جمله کتاب بنات النبی که در آن آمده است که این سه نفر دختر خوانده های رسول الله بودند. در کتاب الاغاثه فی بدع الثلاثه از سید اسماعیل کوفی که 700 سال قبل میزیسته است ، آماده است که حضرت خدیجه خواهری داشتند به اسم هاله. هنگامی که شوهرش فوت کرد، وضع مالی خوبی نداشت.پیامبر هاله و سه دخترش را تحت تکلف خودشان قرار دادند. بعد از مدتی که هاله از دنیا رفت پیامبر این سه دختر را بزرگ کردند و این سه دختر به پیامبر بابا می گفتند و حضرت زهرا س به این سه دختر خواهر میگفتند. {17}
و خدا تنها یک دختر به پیامبر داد که جوهره وجود ولی الله عظمی فاطمه زهرا س بودند.
نسل هشتم پدر حضرت خدیجه س به جناب قصی بن کلاب بر میگردد که از اجداد پیغمبر هستند. نسل سوم مادر حضرت خدیجه س به جناب نوئی برمیگردد که از اجداد رسول الله بودند. اجداد حضرت خدیجه س موحد و یکتا پرست بودند. نسل حضرت خدیجه س و حضرت محمد مصطفی ص به حضرات اسماعیل و ابراهیم ع بر میگردد.{}
مسلمانان با پول چه کسی به حبشه رفتند؟ حضرت خدیجه کبری س.
روزی حضرت خدیجه کبری س از طائف برمیگشتند و دیدند بس که پیغمبر را زدند خون از سر و محاسن خشک شده است.
امام صادق ع می فرمایند وقتی جدمان رسول الله هر روز از خانه بیرون می رفتند، حضرت خدیجه س برای شان صدقه کنار می گذاشتند.
حضرت خدیجه س وقتی دیدند که سر و صورت پیامبر ص خونی است از فردا همراه پیغمبر میرفتند و جلوی حضرت راه می رفتند و وقتی سنگ میزدند چادرشان
چنین مادری بودند که دخترشان در کوچه برای شوهرش آمد
امام صادق ع می فرمایند که از 124 هزار پیغمبر برای زنی از ن پیغمبران هیچ وقت این گونه نبوده است که هر وقت جبرئیل نازل میشده است گفته باشد سلام ما را به خدیجه برسان. {19}
اصلا آیا در این عالم هر کسی لیاقت دارد که مادر خانم مولی الموحدین امیر المومنین بشود؟ یا عروس فاطمه بنت اسد یا عروس ابوطالب. همین بس حضرت خدیجه کبری را که مادربزرگ امام حسن و امام حسین ع بودند.
هر یک از اهل بیت که میخواستند خودشان را معرفی کنند با ایشان خودشان را معرفی می کردند.
امام حسین ع در ظهر عاشورا فرمودند مرا میشناسید؟ جدم که بوده است؟ خدیجه بنت خویلد. {26}
این دلالت بر عظمت حضرت خدیجه کبری دارد.
برای دو نفر، رسول الله و امیر المومنین ، جبرئیل پیام آورد که تا زمانی که حضرت خدیجه س و حضرت فاطمه س زنده هستند نباید با کس دیگری ازدواج کنید.
هیچ کس جای آنها را نخواهد گرفت.
امام صادق ع می فرمودند جدم رسول الله تا زنده بود بر فراغ حضرت خدیجه گریه می کردند. خیلی حرف است، با این که در هنگام فوت نه حضرت خدیجه کبری را به ظاهر کتک زدند و نه مطالب دیگر این عظمت خیلی خاص است و برای احدی نیست.
سالی که جناب ابوطالب از دنیا رفتند، برخی از اقوال 45 روز، 48 روز،43 روز که معادل 23 تا 27 رجب است، حضرت خدیجه س از دنیا رفتند. که این سال مشهور است به سال عام الحزن چون سال حزن و اندوه رسول الله بود.
عظمت به حدی هست که همه چیز را در راه خدا میدهد و در یک خانه گلی و یک حصیر کهنه و کاسه ای سفالی به سر میبرند.
در لحظه وفات حضرت خدیجه کبری س می فرمایند که یا رسول الله، آقا از من راضی باشید و حلال کنید اگر کوتاهی کردم. پیغمبر بسیار گریه کردند و فرمودند هر چه داشتی دادی.{20}
در پرانتز بگویم:
ما هر چقدر به حاشیه میرویم و از اعتقادات مان کوتاه میاییم دشمن تقویت می شود.
از حضرت ابوطالب و حضرت رقیه شروع شد و دو سالی هم هست که شروع کردند برای حضرت علی اصغر حرف های نامربوط زدن. جزوه ای 200 صفحه ای نوشتند که مثل حضرت رقیه ایشان هم
در همین قم راحت می فروشند و .
از دیوار قلعه شروع می کنند تا برسند به خود قلعه.
ضرب المثلی است که می گوید روزی تکه آهنی به درختی گفت می خواهم قطع ت کنم. گفت نمی توانی. گفت می توانم. گفت یکی از شاخه های خودت را قطع میکنم و دسته درست میکنم و بعد قطع ت می کنم. و همین میشود که از خود شیعه و خود حوزه علمیه
در زمان مقدس اردبیلی در نجف اشرف شاطران نانوایی کسانی بودند که حدیث کسا و زیارت عاشورا را از حفظ بودند تا زمانی که نان را داخل تنور میگذارند و در می آورند زیر لب زمزمه کنند.
از 400 طریق به ما رسیده است، آنها می گویند عبا راه راه بوده است و ما می گوییم که ساده بوده است. بعضی میگویند که منزل حاج خانم کوچک رسول الله بوده است و ما شیعیان می گوییم در منزل ام سلمه بوده است.
در غدیر مسیر حجاج را عوض کردند و مسجد غدیر را خراب کردند تا یاد غدیر برود.
کوتاهی نکنید. در مصر 250 سال فاطمیون حکومت کردند منتها خیلی زدند به حاشیه و تقیه، نتیجه اینکه اصل و فرع رفت و همه سنی شدند. در حالی که قبلا غدیر را جشن می گرفتند.
یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی {21}
برترین اعیاد امت من غدیر است.
ما در خیلی موارد کوتاهی کردیم تا برسد به خدیجه کبری س.
ما 4 عید داریم. جمعه و فطر و قربان و غدیر. هر 4 عید نماز و خطبه دارد. نماز جمعه را می خوانیم با دو خطبه ش. عید قربان را با دو خطبه برپا میکنیم. با دو خطبه عید فطر نماز به جا می آوریم اما غدیر کجا رفت؟
چون غدیر فقط یک خطبه دارد و در آن باید از فضائل امیرالمومنین گفته شود و هیچ کس نمی خواند.
از کوتاهی های ما این است که در منازل مان اسم خدیجه کم داریم. اسم رقیه و محسن کم است. این تبلیغ خاص است. در سال میلیون ها بار گفته میشود. اگر در هر خانه ای یک محسن باشد، یک رقیه باشد، یک خدیجه باشد، میلیون ها بار این اسم گفته میشود و این تبلیغ محسوب میشود. حسن و حسین و جواد و هادی و زینب و فاطمه و رقیه و محسن و .
هم دهان با بردن این اسامی معطر میشود و هم بدن های مان متبرک میشود و هم منازل مان متبرک می شود و هم تبلیغ امر اهل بیت است. مصداق بنر و پوستر و اعلامیه است، هیچ کاری هم با کسی نیست و در خانه ش است.
حدود 8 9 سال قبل در لندن جلسه شیعه شناسی برگزار شد که بعد 11 ماه در اخباری که جامعه مدرسین منتشر کرد معلوم شد که نیمی از این انجمن شیعه شناسی یهودی بودند و نیمی دیگر وهابی.
360 راهکار برای براندازی شیعه دادند:
1. کاری کنیم که اسامی بچه های شان عوض شود.
2.مشکی ها را از تن شان در بیاوریم.
3. زیارت عاشورا و حدیث کسا و روضه را بدل کنیم فقط به قرآن. چون آن نفر چشت در گفت حسبنا کتاب الله .
4. چرا به زیارت و سنگ و چوب پرستی می روید و به فقرا برسید.
از راه خود شیعیان وارد شدند و اتفاقا خیلی های ش نتیجه داده است.
در زبان و قلوب بقیه اثر گذاشته است تا برسد به ما، با اینکه میدانیم دروغ است.
در قدیم کسی دروغکی گفت که فلان جا آش میدند، مردم دیگ و قابلمه به دست به سمت آنجا رفتند. اون شخص دید خیلی ها قابلمه به دست دراند به آنجا میروند خودش هم یک قابلمه برداشت برد که آش بگیرد و گفت نکنه واقعا جدی آنجا آش میدهند.
اسم های عجیب و غریب انتخاب می کنند و می گذراند لای قرآن و می گویند از لای قرآن اسم را درآوردیم.
پرانتز بسته
ایام مریضی حضرت خدیجه کبری س شد،به رسول الله گفتند میشه شما تشریف ببرید در صحن حیاط، ببینید تا آخر عمر ایشان حیا را رعایت می کردند.
به حضرت رسول الله گفتند که من در انجیل حقیقی خواندم که پیغمبری می آید و صبر کردم تا با شما ازدواج کنم. {22}
با این حیا و عفت به رسول الله گفتند که می خواهم چیزی به دخترتان بگویم و از شما خجالت می کشم. میشه به صحن حیاط بروید؟ حضرت رسول به صحن حیاط می روند.
کمی بعد حضرت زهرا که 4 سال و 5 6 ماه بیشتر نداشتند از اتاق بیرون می آیند. رسول الله فرمودند دخترم مادرم به تو چه گفت؟ حضرت زهرای اطهر گفتند که مادرم گفت من از عوام النسا هستم و زن معمولی هستم. شاید اعمالم را خوب انجام نداده باشم، به پدرت بگو وقتی از دنیا رفتم آن عبایی را که سر شانه شان است و وحی بر او نازل میشد را خواهش می کنم روی بدنم قرار دهد تا به برکت آن عبا خدا خدیجه را رحمت کند.
پیغمبر سخت گریست و آمد داخل اتاق و فرمود شما تمام زندگی ت را دادی و اکنون یک عبای کهنه می خواهی و خجالت میکشی؟
در اینجا جبرئیل نازل شد و فرمود یا رسول الله سلام ما را به خدیجه بنت خویلد برسان و بگو برای مادر فاطمه س در بهشت قصری ساختی که یا پارچه در است و مثل ش برای احدی نیست و از داخل بیرون آن دیده میشود و از بیرون داخل آن دیده نمی شود.
جبرئیل در ادامه عرضه داشت یا رسول الله خدیجه نگران کفنش است، این کفن از بهشت برای اوست.
برای اولین و آخرین از انبیا، سابقه نداشته است جز برای حضرت خدیجه برای همسران سایر انبیا کفن از بهشت آورده شود. البته بحث معصومین جدا است.
حضرت خدیجه کمی بعد فرمودند میشود دخترمان زهرا را به حیاط ببرید، کاری با شما دارم.
رسول الله زهرای مرضیه را به صحن آوردند و او را بوسیدند و در حیاط گذاشتند. ایشان ام ابیها بودند.
امام صادق ع می فرمودند از وقتی که حضرت زهرای اطهر شروع به راه رفتن کردند وقتی وارد اتاق می شدند پیامبر تمام قد جلوی ایشان میایستاد و بعد می بوسیدشان و میآوردند در جای خودشان می نشاندند. {23}
رسول الله حضرت زهرا 4 ساله را در حیاط گذاشتند و به اتاق آمدند. و گفتند یا خدیجه کبری چه شده است؟
بی بی دارد از دنیا می رود و دخترشان فاطمه تک و تنهاست و از فرزندان پیغمبر طیبه و طاهره بودند و قاسم و یحیی که بین 6 تا 8 سالگی همه شان فوت کردند.
حضرت خدیجه گفتند: یا رسول الله فاطمه من بعدی یتیمه وحیده صغیره
فاطمه بعد از من یتیم است و تنهاست و کسی را ندارد و کوچک است. خلاصه شما هم باید ازدواج کنید. اگر کسی را به منزل آوردید مبادا به صورت دخترم بزند، مبادا کتک ش بزند، مبادا کسی به صورت دخترم سیلی بزند. پیغمبر فرمود تا زنده م از او مراقبت می کنم. {24}
اما عرض میکنم یا رسول الله به ظاهر شما بین در ودیوار نبودید، به ظاهر در کوچه نبودید.
امام صادق ع به راوی فرمودند: هر که با هر چه داشت به بدن مادر ما جسارت کرد. به محمد بن مسلم فرمودند بی مهابا می زدند و نگاه نی مکردند که به کجا می خورد. پدرم امیر المومنین خودش را سپر کرد، عمامه از سرشان افتاد و به بدن امیرالمومنین.
عرضم اینه بی بی شما کتک خوردید و هر چه کردید شوهرتان را بالاخره سالم به منزل برگرداندی. اما از حرم تا قتلگاه زینب صدا می کرد حسین. وقتی آمد دید وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ
هر جا نشستی به قصد فرج سه بار بگو یا زهرا.
ادامه مطلب
سخنرانی شیخ حسین انصاریان
برای اباعبدالله بلند گریه کنید و گریبان چاک دهید
دانلود این سخنرانی ده دقیقه ای
در جواب آنهایی که در گریه بر ابا عبدالله حسودند یا جاهل ند یا گریه را خدا رزق شون نکرده است:
شیخ طوسی در کتاب تهذیب که از کتب اربعه شیعه می باشد در باب ضرر زدن به بدن کندن ناخن و مو و پوست روایاتی را نقل میکند یا در مسائل خانوادگی به صورت و سر زدن گریبان پاره کردن یه بخشی را میگویند حرام است. لطمه زدن و پوست رو کندن و ناخن را کندن . یه بخشی را میگوید مکروه است. گریه کنید چرا گریبان پاره میکنید و لباس را پاره می کنی. در ادامه میگوید من تا اینجا را میتوانم طبق روایات فتوا دهم دنباله ش را باید برویم فتوا امام صادق را ببینیم .
در تهذیب آمده است که بسیار کار بی ربطی است که گریبان چاک دادن در مصائب، الا بر امام حسین ع "ولقد شققن الفاطمیات" تمام دختران و عمه های ما در کربلا گریبان چاک دادند. وا حسینا
"ولقد شققن الفاطمیات" امام صادق ع نمی فرمایند ن اصحاب، ن غریبه، بلکه یعنی خانم هایی را میگوید که مخ فقه و مخ حلال و حرام بودند انها را میگوید فاطمیات.
داریم دست زیر چادر برده زینب س و گریبانش را پاره کرده و فریاد میزد وا حسینا.
"ولقد شققن الفاطمیات" امام صادق به ما مجوز نمیدهد که اگر نامحرم باشد بشوید و سینه بزنید.
یک عده ای می نویسند در سایت ها که برای چه بلند بلند گریه می کنید و برای چی داد میکشید؟
کتاب کامل ایارات در راس معتبرترین کتب ما است. در این کتاب آمده امام صادق ع وقتی میدیدند که اصحاب و شیعیان برای ابا عبدالله عربده میکشند و داد میزدند، در جا به سجده می رفتند، امام صادق گریه میکردند و می فرمود:
اللهم و ارحم الصرخه التی کانت لنا
خدایا رحمت فرما شیونهای شدیدی که برای ما بلند میشود
ما در تور ابی عبدالله صید شدیم. یواشک گریه کنیم؟ مگه می ترسیم؟ ما داد میزنیم.
امام صادق باز فتوا میدهند: تلطم الخدود.
تمام ن فقه دان ما، عالم ما، تمام بچه های زهرا کربلا با همه زور به سر و صورت و سینه می زدند.
===========
متن کامل روایت:
قال الصادق علیه السلام :
ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات
علی الحسین بن علی علیه السلام
و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
همانا گریبان دریدند وبر گونه ها لطمه زدند فاطمیات
بر حسین بن علی علیه السلام
وبر مثل چنین بزرگمردی باید لطمه زد و گریبان درید.
تهذیب الاحکام ج8 ص325
روضة المتقین ج8 ص 68
وسایل الشیعة ج22 ص 402
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین صادق فائق
سخنرانی محرم الحرام 1437 - پاییز 94
دانلود کل این سخنرانی در سایت ماهء معین
دانلود همین بخش از سخنرانی
زمان ده دقیقه
سخنرانی مرحوم شیخ محمد باقر علم الهدی
ذی القعده 1386
جلسه سوم
موضوع: حقوق
دانلود فایل صوتی سخنرانی
خلاصه این سخنرانی یک ساعته را می توانید در 10 دقیقه مطالعه نمایید.
صریح روایات این است که اگر به کافری ستم کنید در عقبه حق الناس مومن به خاطر حق کافر مواخذه میشود چون بحث عدل الهی است.
وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ آیه 22 سوره نور
و باید عفو کنند و گذشت نمایند مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است.
از حقوقی که از شما ضایع شده است بگذرید تا خدا هم از حقوقی که شما از او ضایع کردید بگذرد و بگویید خدا از بنده تو به احترام تو گذشتم تا خدا هم از شما بگذرد.
درست مانند زمانی که دو فرزند با هم قهر میکنند و پدر و مادر ناراحت میشوند.
ما ادعای میکنیم که فرزندان امیرالمومنین و حضرت زهرا و صاحب امان هستیم، وقتی ما از هم رو برمیگردانیم به دل امیر المومنین فشار می آید و به خاطر خشنودی دل امیر المومنین از یکدیگر بگذرید ایشان هم جبران خواهند کرد.درست مثل زمانی که فرزند مظلوم به فرزند ظالم بگوید چون پدر از قهر ما ناراحت هست من می بخشم، وقتی پدر از این سخن مطلع میشود با این فرزند مظلوم چه میکند و چقدر خوشحال میشود؟
اگر ما از مومنین بگذریم امیر المومنین آقاتر و بزرگوارتر از آن هستند که جبران نکنند.
یا ابن عم، ما عهدتنی کاذبه و لاخائنة، و لا خالفتک منذ عاشرتنی (بحارالانوار، ج 43، ص 191، از روایت 20.)
حضرا زهرایی این حرف را میزنند که سه شبانه روز در منزل امیر المومنین گرسنه بودند و غذا به فقیر و یتیم و اسیر دادند و گرسنگی شان را به امیر المومنین نگفتند و بچه های گرسنه را خواباندند تا گریه نکنند و امیر المومنین ناراحت نشوند. فاطمه زهرایی که بین در و دیوار قرار گرفت تا احترام امیر المومنین حفظ شود.
دل امیر المومنین با شنیدن این سخن حضرت زهرا زیر و رو شد و فرمودند فاطمه جان این چه سخنی است؟
فاطمه زهرا س فرمودند از پدرم رسول الله شنیدم که در قیامت موقفی است که زن از آن نمی گذرد مگر یا رضایت شوهرش.
و البته حدیثی از امام باقر ع نیز داریم که هیچ شفاعت کننده ای شفاعت ش برای زن مفیدتر از خشنودی و رضایت شوهرش نیست.
لا شَفیعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛ خصال ج2 ، ص 588
وقتی امیر المومنین حضرت علی ع مادر ما را به خاک سپرد، سر پا ایستادند و دست ها را به سمت آسمان بردند و یک جمله با خدا صحبت کردند: خدایا شاهد باش که من از فاطمه خوشحال و راضی م.
اللّهم اِنی راضٍ عَنْ اِبنَة نَبیّکَ اللّهُمْ اِنّها قَدْ اَوحشت فَانسها، و هَجرَت فَصِلها وَ ظُلِمَت فَاحکُم لَها یا اَحَکَم الحاکِمینَ . بحارالانوار، ج 43، ص 156.
در ادامه حضرت علی ع می فرمایند: خدایا این مردم فاطمه مرا به وحشت انداختند و ترساندنش، تو با او انس بگیر. فاطمه مظلومه واقع شد.
سوال این است که کی فاطمه زهرا س ترسید و وحشت مال کی بود؟
به نظر من: لحظه وحشت حضرت زهرا س مال لحظه ای بود که بین در و دیوار واقع شد و از سویی فرزند در رحم در مخاطره بود و محسنش از دست برود. از سویی امیر المومنین از دست نروند و از سویی چهار فرزند خردسالشان زیر دست و پا له نشوند.
دختر همه جا دست پدر می بوسد، تو که هستی که پدر بوسه به دستت زد
=======
1. شک های باطل کننده، که اگر در حال نماز پیش بیاید و انسان در حالت شک باقی بماند و هیچ کدام از دو طرف اعتنا نکنند، نماز باطل میشود.
مثل شک در تعداد رکعت نماز دو رکعتی واجب صبح یا شک در نماز سه رکعتی مغرب
2. شک های صحیح که با نماز احتیاط یا سجده سهو و یا هر دو نماز درست می شود.
3.شک قابل اعتنا نیست و نباید ترتیب اثر داد:
الف: شک افراد کثیر الشک
ب: شک بعد از سلام نماز، مثلا بعد از اتمام نماز شک کند که نماز را چند رکعت خوانده است که قابل اعتنا نیست.
البته به شرطی که یک طرف شک صحیح باشد، اما اگر شکی پیش بیاید که هر دو طرف شک باطل باشد باید نمازش را دوباره بخواند.
مثلا در نماز 4 رکعتی شک 2 یا 3 رکعت و مطمئنی که چهار رکعت نخواندی، پس باید دوباره نماز را بخوانی.
یا شک در نماز 3 رکعتی که 2 یا 4 رکعت خواندی، چون هیچ کدام از دو طرف شک صحیح نیست باید دوباره بخوانید.
مرحوم در سخنرانی خود در مسجدالنّبیّ قزوین، در دهم ربیع الاوّل سال1382قمری(1341 شمسی) می فرمود:
این دعایی است که امام صادق علیه السلام در ماه رمضان در شب بیست و سوم میخواندند و دستور دادهاند که بخوانید. در مفاتیح الجنان»، حاج شیخ عباس نوشته؛ در زاد المعاد» علامه مجلسی نوشته و در سایر کتب ادعیه هم آمده است:
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
از من بشنوید؛ در دعای قنوت نمازهایتان این دعا را بخوانید و ترک نکنید. به خود صاحب امان علیه السلام قسم، بیجهت نیست که میگویم. الْمُصَلِّی مُنَاجٍ رَبَّهُ». در نماز، نمازگزار با خدا خلوت کرده و نجوا میکند و سر به گوشی حرف میزند. نماز، موقعی است که بنده را در دربار کبریائیّت خدا بار میدهند. اینجا حرفها را خوب میشنوند و زود میشنوند. لذا شیطان دائماً در نماز انگولک میکند و فکر آدم را به این طرف و آن طرف میاندازد و اغوا میکند. به قدری که شیطان در نماز فکر ما را اغوا میکند، در هیچ موقعی این قدر اغوا نمیکند، چون او میفهمد که الآن نمازگزار در دربار کبریای خداست. در موقعی که به درگاه کبریائیت خدا حاضر میشوید، دعا کنید بر سلامتی امام زمان علیه السلام. خیلی اثر دارد. خیلی خاصیت دارد. بیخود نمیگویم و حدس و تخمین نیست. بیایید در میدان، تا بفهمید چه خبر است. حلوای تن تنانی؛ تا نخوری ندانی.» یک قدم در راه بیایید تا بفهمید چه خبر است. بر سلامتی حضرت دعا کنید. در قنوت نمازتان این دعا را ترک نکنید و بخوانید. خدا زودتر اجابت میکند.
(سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، 10ربیع الاوّل1382قمری، 20/5/1341)
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390 قمری می فرمود:
ماه مبارک رمضان است، آیا ارحام فقیرت را به خانهات آوردی؟ به آنها افطاری دادی یا نه؟ اگر دادی خوشا بر احوالت. آیا ارحام فقیرت را دعوت کردی؟ یک سحری به آنها اطعام کردی یا نه؟ اگر کردی خوشا بر احوالت. آیا یک کیسه برنج، یک مقدار روغن، در خانه برادرزاده فقیرت و خواهر زاده فقیرت و قوم و خویش فقیرت بردی یا نه؟ اگر بردی خوشا بر احوالت، اگر نبردی وای بر تو! إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْش». رحم یک حقیقت ملکوتی دارد، او به عرش خدا آویخته است، اگر به او نرسی، در این باره به خدا شکایت میکند، خدا عمر آن کسیکه قطع رحم کرده است کوتاه می کند. دو چیز عمر را طولانی می کند: یکی صله رحم است؛ خبرگیری و کمک کردن به او. تو هر شب پلو می خوری با کباب و گوشت جوجه، آنوقت قوم و خویشهای فقیرت، این بیچارهها روزهگیر هم هستند، پنج سیر گوشت نمی توانند بخرند تا یک آب گوشتی کنند و سحر بخورند، تو چطور مسلمانی هستی؟ چطور شیعه علی هستی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه من با شکم سیر بخوابم، حال آن که در حجاز یا یمامه یک شکم گرسنه باشد؟! اسم خودم را امیرالمومنین بگذارم و در سختیهای زندگی با آنها شریک نباشم.
ای شیعه علی! چطور تو میتوانی شب بخوری و سحر و افطار و فیما بینهما، از این اذان شروع می کنی و به آن اذان ختم می کنی! یک نوبت مفصّل اینقدر می خوری و خویشان فقیری داری که بوی طعام به آنها نرسیده است. جواب خدا را چه خواهی داد؟ عاقّ علی علیه السلام است کسیکه رحمش را قطع کند.
اگر تا امروز که بیست و یکم ماه رمضان است نشده است که از ارحام خود خبر بگیرید، از امروز در این مقام برآیید، هرکدام از شما به مقدار توانایی و قدرتی که دارید، قدرت مالی، قدرت خوارو باری، قدرت های دیگر، در این 9 روز آینده، از ارحام خود خبر بگیرید، به خانه آنها بروید و یک آب گرمی افطار کنید، پنجاه تومان به او بده، برو به خانه آنها و یک افطاری و یک پیت روغن به او بده، یک کمکی در زندگی او بکن، خدا را خوش نمی آید که تو روزهدار و او هم روزه دار باشد، تو غرق در نعمتها باشی و او خوراک افطار و سحر خود را نداشته باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیّتش فرمود: انْظُرُوا ذَوِی أَرْحَامِکُمْ فَصِلُوهُمْ یُهَوِّنِ اللّه عَلَیْکُمُ الْحِسَاب» صله رحم کنید، حساب روز قیامت شما آسان خواهد شد. بابا حسن و حسین، بچههای من، آهای بچههایِ 1340 سال بعد که میآیید، به شما دارم میگویم من که پدر شما هستم، می گویم صله رحم کن، برو از برادر ضعیفت ، برو از خواهر زاده و برادرزاده و قوم و خویش های نسبی، مخصوصاً ذوی الارحامِ نسبی خبر بگیر، به آنها رسیدگی کن.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 21 ماه رمضان1390قمری)
رئیس مذهب حقه جعفری حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه میفرمودند : حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه پیوسته به یاران خویش میفرمودند:هر کس بین اذان و اقامه سجده نموده و در حال سجده بگوید
رب لک سجدت خاضعا خاشعا ذلیلا
پروردگارا، با حالت خضوع و خشوع و خاکساری و ذلت برای تو سجده و کرنش نمودم
خداوند متعال می فرماید :ای ملائکه و فرشتگان من، به عزت و سرافرازی و جلال و عظمتم سوگند ، مسلما محبت او را در دل بندگان مومنم ، و هیبت و بیم از او را در دل منافقان قرار خواهم داد
و در روایت آمده است : محمد بن ابی عمیر به نقل از پدرش میگوید: دیدم آقا و مولا حضرت جعفر بن محمد الصادق سلام الله علیهما اذان گفت سپس برای سجده رفت و بین اذان و اقامه یک سجده نمود ، و هنگامی که سر از سجده برداشت ، فرمود :
ای ابا عمیر ، هر کس همانند من عمل کند ، خداوند متعال تمام گناهان او را می آمرزد ،
و فرمود : هر کس اذان بگوید و سپس سجده کند و در سجده بگوید :
لااله الا الله ، انت ربی ، سجدت لک خاضعا خاشعا .
تویی پروردگار من ، با حالت خضوع و خشوع و فروتنی برای تو سجده نمودم ،
خداوند گناهان او را می آمرزد
https://telegram.me/mojtahedsistani
آیت الله حاج شیخ محمد باقر علم الهدی از علمای سر شناس مشهد الرضا ( علیه السلام ) در سن 58 سالگی دار فانی را 28 مرداد 1389 وداع گفت .
علامۀ فقید در ۱۳ صفر ۱۳۷۲ق برابر با سال ۱۳۳۱ش در بیت علم و تقوی و فضیلت، در شهر مشهد مقدس دیده به جهان گشود. والدۀ ماجدۀ صالحۀ ایشان، دختر یکی از متدینین بهنام شهر بود. والد فقیدش حضرت حجهالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی علمالهدی، فحل الفحول خطبا و از شاگردان مبرّز حضرت آیهالله آقای میرزا مهدی اصفهانی بود و در سنین جوانی در علم و عمل و تقوا بهدرجهای رسید که مورد الطاف خاصۀ استاد گرامیاش قرار گرفت و بهگفتۀ فرزند فقیدش، آنچنان نظر استاد را بهخود جلب کرده بود که در میان همۀ تلامذهای که حتی بزرگتر از ایشان بودند، احترام ویژهای برای وی قائل بودند. این مشعل فروزان پس از حدود ۷۰ سال هدایتگری، در شب شهادت ثامنالحجج(علیهالسلام) به جوار الهی شتافت.
ادامه مطلب سخنرانی مرحوم شیخ باقر علم الهدی
ذی القعده 1386-1428
جلسه دوم
حقوق
دانلود فایل صوتی جلسه
===============
احکام
ادامه از جلسه قبل:
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
امروز هر جا منبر بروم، فریضه لازمه خودم میدانم که راجع به امامزمان علیه السلام صحبت کنم. زیرا که به عقیده من، غریب ترینِ دوازده امام، امامزمان علیه السلام است. با اینکه امام حیّ ماست، با اینکه ولیّ امر خداست و اکنون سر سفره او هستیم وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ وَ السَّماءُ»، آن قدری که باید برای او شعار داده شود، آن قدری که او باید در دل ها بیاید و در مغزها و فکرها متمرکز بشود، آنقدرها نمی شود. و این بزرگترین غربت برای آن حضرت است، و در معنا ندای هَل مِن ناصِرٍ یَنصُـرُنِی وَ هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَنِّی» او بلند است. من فریضه لازمه خودم می دانم، به همان مقدار اندکی که بلد هستم و با زبان الکنی که دارم و با کمیِ لیاقتی که دارم و متناسب با افکار اکثریت شنوندگانم، برای او داد بکشم و برای او فریاد بزنم.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس اوّل)
حضرت امام صادق سلام الله علیه میفرمایند: اگر کسی می خواهد حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه را در خواب ببیند در موقع خواب این دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ یا مَنْ لَهُ لُطْفُ خَفِیُّ وَ اَیادِیِهِ
باسِطَةٌ لا تَنْقَضِی اَسْأَلُکَ بِلُطْفِکَ الْخَفِیِّ الَّذِی مَا لَطُفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلَّا کَفَیٰ أَنْ تُرِیَنِی فِی مَنَامِی مُولَای عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِب سلام الله علیه
مرحوم شیخ باقر علم الهدی
ذی القعده 1386-1428
جلسه اول
حقوق
دانلود فایل صوتی جلسه
امام زمان علیه السلام، در مجالس عزای امام حسین علیه السلام تشریف فرما می شود، اگر .
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان در سال 1392 قمری می فرمود:
امام زمان علیه السلام، مخصوصاً در مجالس عزای امام حسین علیه السلام تشریف فرما می شود. البته در آن مجلسی از عزای امام حسین علیه السلام که سه شرط در آن باشد:
شرط اول: بانی، نظرش فقط و فقط تسلاّی قلب حضرت زهراء علیهاالسلام باشد. هیچ هوی و هوس دیگری، هیچ هدف دیگری غیر از تسلیت و تسلاّی خاطر حضرت صدّیقه علیهاالسلام نداشته باشد.
رکن دوم: مستمع که در آن مجلس می رود، فقط به منظور تسلاّی خاطر حضرت زهراء علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیه السلام و پیغمبر صلّی الله علیه و آله برود، و هیچ هدف دیگری نداشته باشد.
رکن سوم: خواننده، خواه واعظ باشد، خواه روضه خوان و مرثیه خوان، یا مداح یا نوحه خوان باشد، او هم هیچ غرضی جز عرض ارادت به ساحت امام حسین علیه السلام و تسلاّی قلب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهراء علیها السلام نداشته باشد.
اگر این سه رکن در مجلسی پیدا شد، می خواهد غوغا و پرجمعیت باشد، می خواهد جمعیتی اندک داشته باشد، در اینگونه مجالس گاهی به نگاهی دلی را شاد می کند. گاهی این سلطان حقیقی به بنگاه آن درویش می رود. گاهی از روزنه آن خانه، آفتاب جمالش را متلألأ می کند. این مطلب را که می گویم، دیده شده است که می گویم. لفظ نمی گویم. به احتمال و به خیال و به توهّمات و به نقلهای پوسیده این و آن، اتکاء نمی کنم. دیده شده است که در مجلس عزای امام حسین علیه السلام آمده و گریه کرده است.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، 1392 هجری قمری، مجلس ششم)
اگر در عالم ذر بد بودیم، راه اصلاح داریم:
ذکر بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم را بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار را همیشه بگوید.
لیله القدر و عرفه هم هست.
تسبیح حضرت زهرا بعد هر نماز
ما مجموعه ای از اعمال پدران و مادران مون هستیم.
راه تمییز کردن وراثت متوسل شدن است.
روزه ها و عبادات و ذکر ها
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
ای پیر و جوان! اجمالاً به شماها عرض میکنم: شما صاحب دارید! امام دارید! امامتان روی همین زمین است! امامتان به شما توجّه دارد. بیخود نمی گویم! اگر خلاف این بود، روز قیامت در محضر پیغمبر صلّی الله علیه و آله گریبان مرا بگیرید و بگویید: چرا بی خود گفتی؟ من که نیامدهام شما را اغوا کنم. من نیامدهام شما را گمراه کنم. گمراه شدن شما و یک ناحقّی را گفتن، چه نتیجه دنیوی برای من دارد؟ به من پول می دهد؟ به من آقایی می دهد؟ به من نان می دهد؟ پس بدانید که این سوزهای من، این حرف هایی که میزنم، یک پایه و مایه و اساس دیگری دارد. روز قیامت در مقابل پیغمبر صلّی الله علیه و آله گریبان مرا بگیرید؛ اگر این حرف هایی که می گویم، خلاف واقع بود، آن جا بگویید: شیخ! چرا تو ما را گمراه کردی؟
شما امام دارید! امام شما اگر نسبت به شما مهربان تر از امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به شیعیان زمانش نباشد، مهربانی اش کمتر نیست. امام شما، اگر نظر لطفش به شیعیان و رعیّتش، بیشتر از آن یازده امام علیهم السلام دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. و من یقین دارم که امام زمان علیه السلام به شما شیعه ها نظر دارد؛ همین هایی که هستید! مگر شیعیان بقیه ائمه علیهم السلام، همه سلمان بودند؟ مگر همه شیعیان، معصوم بودند؟ مگر همه آنها عادل بودند؟ آن ها هم مثل شما بودند! البته هم عادل و هم فاسق بین آن ها بوده است. هم تالی تلو عصمت داشتند، و هم بین آن ها کسانی بوده اند که فضولی هایی میکردند.
من نمی خواهم روایات آن را ذکر کنم، چون گفتنش خطرناک است و الاّ برای شما می گفتم! بروید حالات شیعیان عصر ائمه علیهم السلام را نگاه کنید. آن ها مثل شما بودند و شما هم مثل آن ها هستید؛ بلکه به حکم روایات از یک جهت، شما بر آن ها ترجیح دارید. زیرا آن ها در زمان حضور ائمه علیهم السلام بودند و گاهی با نگاهی به صورت آن ها دلشاد می شدند. امّا شما در زمان غیبت امامتان هستید. شما بچّه هایی هستید که پدرتان از جلوی چشمتان، مسافرت کرده است و او را نمی بینید. امّا آن ها پدرشان، بالای سرشان بود؛ از این جهت شما را بر آن ها مقدّم داشته اند.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 28 ماه رمضان)
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان در سال 1392 قمری می فرمود:
از من میپرسند چه ذکری، چه وردی، چه دعائی، چه ختمی بخوانیم که خدمت امام زمانمان علیه السلام برسیم؟ من نمی گویم دعاها را نخوانید، بلکه همه دعاهای وارده را بخوانید، امّا مخصوصاً یک زیارت و یک توسّل را ترک نکنید.
چند روز پیش به بعضی از آقایان محترم طلاّب علوم دینیّه عرض کردم، حالا به همه شما می گویم: یک زیارت و یک توسّل است که تعطیل نکنید. همه زیارات امام زمان علیه السلام را بخوانید، دعای ندبه را بخوانید، امّا زیارتی است، و آن زیارتِ سلامٌ عَلَی آلِ یس! السَّلامُ عَلَیکَ یا داعِی الله وَ رَبّانی آیاته» می باشد که مرحوم حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه در جزء زیارات امام زمان علیه السلام در مفاتیح نقل کرده و علامه مجلسی، در کتاب مستطاب تحفه اائر» آورده است. این زیارت را بخوانید. اینکه می گویم این زیارت را بخوانید، همین طوری روی هوی و بخار معده و خیال و توهّم نمی گویم. بلکه یک چیزی هست که می گویم. من به یک واسطه از کسیکه ماموریت از ساحت مبارکش پیدا کرده است، خواندن این زیارت را برای شما نقل می کنم. (خواندن این زیارت را) تعطیل نکنید، روزهای دوشنبه و پنجشنبه و جمعه بخوانید.
آن توسّلی هم که مرحوم شیخ عباس، در ذیل توسّلات نقل کردهاست؛ یعنی سَلَامُ اللهِ الْکَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ»، این توسّل را نیز بخوانید.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، 1392، مجلس دهم)
آیت الله مجتهد سیستانی:
استاد شیخ انصاری، ملا احمد نراقی صاحب معراج السعاده گفتند: برای حیات دل و روشنایی قلب، در سحر ها سلام به امیر بده و با تکرار این شعر را بخواه آن معرفت و نورانیت مطلوبت را:
یا علی، یا ایلیا، یا ابو الحسن، یا ابا تراب
حل مشکل، سرور دین ،شافع یوم الحساب
اگر مشکلی برایت پیش آمد و نرفتی سمت خدا، بدان آن مشکل پابرجاست.
اگر مشکلی برایت پیش آمد و سمت خدا رفتی، بدان که خیر و صلاح ت در آن مشکل است.
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
خود ائمه علیهم السلام برای خود نائب می گرفتند، امام هادی علیه السلام پول میداد و نائب می گرفت، می گفت به کربلا و حائر سیدالشهداء علیه السلام بروید، آنجا زیارت کنید، به نیابت ما دعا کنید. امام صادق علیه السلام پول می داد به شیعیان و می فرمود: به نیابت من بروید کربلا و زیارت کنید. امام رضا علیه السلام از قِبَل خودشان برای مکه نائب می گرفتند. 100 دینار آن تاریخ با چند تا غلام و چند دست لباس برای محمد بن عیسی یقطین فرستادند، و فرمودند: تو و برادرت (موسی بن عبید) و یونس بن عبدالرحمن، امسال به نیابت ما به مکّه مشرف بشوید، این هم پول شما. شیعه های سابق برای امام زمان علیه السلام نائب میگرفتند. خودشان اگر نمی توانستند بروند، پول می دادند و یک نائبی می گرفتند که به عنوان نیابت امام زمان علیه السلام به مکه برود. شیعیان سابق هیچ ربطی به ما نداشتند، یک عادات و اعمالی را داشتند که ما حالا در خواب خود هم نداریم. شیعه سابق یا خودشان به نیابت می رفتند و یا پول می دادند و نائب می گرفتند. شما کجا هستید؟ این اعمال را انجام دهید، به خدا چیزهایی خواهید فهمید که تا 100 سال دیگر اگر زنده باشید آنها را نمی فهمید. در این راهها اگر وارد شدید، چشم هایتان از گوشه و کنار باز می شود، یک چیزهایی را خواهید فهمید.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان1390قمری)
آیت الله مجتهدی سیستانی:
در تشرف به حرم حضرت رضا سلام الله علیه ابتدا جا دارد انسان به سر قبر شیخ بهایی رفته و فاتحه ای برای این عالم وارسته خوانده و ایشان را واسطه قرار دهد و بعد به زیارت امام هشتم مشرف شود زیرا ما با این اعمال و رفتارمان مستقیما از حضرتش نمیتوانیم آنچنان که باید کسب فیض نماییم و همین دستور را برای جلب نظر حضرت رضا سلام الله علیه در رفتن سر قبر شیخ حر عاملی میفرمودند.
آیت الله مرعشی نجفی از آیت الله نخودکی نقل می کردند که در تشرف به حرم حضرت معصومه س 399 بار بگویید اللهم العن هارون و مامون تا مورد توجهات خاص حضرت معصومه س قرار بگیرید.
399 مجموع عدد ابجد هارون و مامون است.
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
در یکی از سفرهایی که به مکّه رفتم، در سفر دوم بیت الله من بود، 9 سال قبل بود، یک عدّهای از این حجّاج با من هم اتاق بودند. چند نفر بودیم که یک اتاق را داشتیم، خیلی هم با من مأنوس بودند. اغلب این ها هم بچههای تهران بودند. ما روزها بیکار بودیم و صحبت امام زمان علیه السلام می کردیم؛ چون اگر مرا رها کنند و مستمع داشته باشم، دلم می خواهد دوره سال از امام زمان علیه السلام صحبت کنم. غریب تر از امام زمان علیه السلام من در ائمه علیهم السلام سراغ ندارم. خیلی غریب است، نانش را می خورند و اسمش را نمی برند!
مشغول صحبت بودیم و همه اش من از امام زمان علیه السلام صحبت می کردم، از اینکه می شود خدمتش رسید، از این که آقاست، بزرگوار است، چنین است و چنان است. گهگاهی هم این ها گریه می کردند، و گریه آن ها دل سنگ بنده را یک مقدار ملایم می کرد. منِ سنگدل هم از گریه آنها گریه می کردم. این ها تکان خوردند. حس کردم یک یا دو نفر آنها تکان خوردند و سخت به راه افتاده اند. خوشا به حال آن کسی که جذبه از آن طرف او را بکشد و او را تکان بدهد. از آنطرف که جذبه باشد، سلسله جنبانی باشد، اینطرف را می کشد. یکی از آنها را دیدم که تکان خورده است، زلف مشکین را پیچانده اند و به گردن او انداخته اند، و به داد و فریاد افتاده است. ما هم از او التماس دعا کردیم.
به جان همه ما، به جان عزیز خودم که پدرم خرجم کرده است، مادرم زحمت کشیده است که من بزرگ شده ام، به جان خودم قسم، در این طواف های بعد از اعمال عید قربان که به مکّه آمدیم، او دستش به دامن آقایش رسید. در مسجدالحرام، هنگام طواف، برای استلام حَجَرالاسود، در میان آن جمعیت وهابی ها که با آن شلاقهایی که در دست دارند و بیرحمانه می کوبند، و احدی از ما نمی تواند خود را به حجرالاسود برساند، بزرگی در همان شلوغی ها جلو افتاده و راه باز شد، آن حضرت رفت و استلام کرد، و این هم پشت سر او استلام کرد. البته در آن طواف خیلی گریه می کرده است، چون من حرفها به این ها گفتم که مثلا بروید به نیابت امام زمان علیه السلام عمره مفرده انجام دهید، چه و چه بکنید؛ بروید طواف به نیابت امام زمان علیه السلام؛ بروید دعا بر فرج امام زمان علیه السلام کنید؛ فلان رکن را به بغل بگیرید و این دعا را بگویید؛ جلوی سنگ بایستید، این دعا را بر فرج حضرت کنید، و اینها هم منقلب می شدند و گریه می کردند، به حال می آمدند. این رفیق ما هم به طواف رفته بود به نیابت امام زمان علیه السلام، و انقلاب حال هم پیدا کرده بود. در شوط 6 و 7 ظاهراً بوده است که برای استلام می آیند و راه باز می شود و این هم دنبال او می رود. وقتی استلام می کند، یک کیسه پولی به او می دهند و به زبان فارسی می گویند این برای تو. هم شرفیاب شد و هم پول تبرّکی به او دادند، هم راه استلام حجر را برای او باز کردند. هزاران هزار نفر خدمت او رسیدهاند، یک خورده دل می خواهد.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز24 ماه رمضان1390قمری)
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
امیرالمؤمنین، علی علیه السلام اقیانوس اعظم است. یک خلیجهایی به علی علیه السلام متّصل هستند که از این دریا به مقدار استعداد خودشان آب گرفته اند. یکی از آنها رُشَید هَجَری است. امیرالمومنین علیه السلام یک دستی به رُشَید هَجَری زده بود؛ او را مثل زنگوله به پای خودش بسته بود. زنگوله وقتی به پای مرغ و به پای کبوتر بسته شود، به پرواز کبوتر، آن زنگوله هم بالا میرود. فهمیدید چه گفتم؟ اگر فهمیدید الان راه ترقّی را می فهمید که چیست. آقا زنگوله را روی زمین بگذار؛ صدها هزار سال هم بگذرد، این زنگوله یک وجب هم نمی تواند از زمین بلند شود. امّا اگر این زنگوله را به پای یک کبوتری بستی، به پای عقاب بستی، او که پرواز می کند، زنگوله را هزار پا بالا می برد. تو زنگوله هستی. مادام که تو، تو هستی، ولو قطب باشی، ولو شیخ ارشاد باشی، ولو صاحب تخت باشی، ولو دستگیر باشی، بیچاره هستی! تا خودت را به پای ولیّ وقت نبندی، اوج پیدا نمی کنی؛ از همین جایی که هستی تکان نمی خوری! امّا خودت را به پای ولی الله اعظم امام زمان علیه السلام ببند، تو را اوج می دهد. (کمالات و رشد معنوی) به علم های ظاهری نیست، این ها به تحصیلات اصطلاحی نیست، این ها به صفای قلب و نورانیت فؤاد و اتصال به منبع ولایت، حاصل می شود.، مفتاح آن: اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ» است؛ کلیدش چسبیدن به ولیّ وقت است. ولیّی غیر از امام زمان علیه السلام نداریم؛ مرشدی غیر از امام زمان علیه السلام نداریم. الولیّ المرشد» اوست؛ هر روز با او بیعت کنید. خودتان را به او بفروشید. اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا.» خودتان را به امام زمان علیه السلام بفروشید.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 21 ماه رمضان)
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
برلیان و الماس را به هر بچّه قدر ندانی نمی دهند! به بچّه قدر ندان، بستنی بوقی می دهند! به او نمیآیند برلیان و زمرّدی بدهند که پنجاه هزار تومان قیمت دارد. زمرّد پنجاه هزار تومانی و برلیان را به یک مرد سالخورده قدردانِ محتاطِ دهانْ محکمِ دهانْ بسته زبانْ محکمی می دهند که حتّی زنش هم نفهمد!
سِرّ غیب آن را سزد آموختن کز تکلّم لب تواند دوختن
لذا برلیانِ تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا فداه، نصیب هر کسی که دهانْ دروازه باشد، نمی شود. نصیب هر کسی که به قول ما خراسانی ها، زبانش لق باشد و در اختیارش نباشد، نمی شود. به کسانی داده میشود که سَر می دهند و سِرّ نمی دهند. به کسانی داده می شود که دو لب خودشان را با باسمه های خیلی محکم دوخته اند! این است که اگر کسی شرفیابیِ واقعیِ حسابی برایش رخ داد، او به کسی چیزی نمی گوید. مگر این که از ناحیه خود حضرت، از نواحی غیب، یک علائمی و شواهدی قولی یا عملی بر او نمایان شود، که فلان آدم شایسته است که تا چه مقدارش را بداند. اگر این طور شد، آن کسانی که مشرّف شده اند، جریان تشرّف خود را می گویند و الاّ، خیر.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 24 ماه رمضان)
مرحوم در سخنرانی خود در مسجد ملک، در ماه رمضان سال1382قمری می فرمود:
من التزام شرافتى به شما می دهم که اگر در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام افتادید، (با اینکه غافلید و شیطان بىپدر و مادر نمی گذارد کار اساسى کنید) و هر کس در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام وارد شود و به ساحت مقدّس حضرت خدمت کند، ترویج حضرت، تعظیم حضرت و دفاع از حومه حضرت کند، قلماً قدماً مالاً زباناً دفاع کند و مشغول خدمتگزارى دربار حضرت بشود، بنده ضمانت شرافتی می دهم، آن حضرت گرفتاری هاى او را برطرف می کند. چه در رشته تجارت، چه در رشته ى، در هر رشته اى که هست، در هر کار و صنعتى که هست، حضرت نمی گذارند او گرفتار شود. امام زمان علیه السلام آن قدر غیور است، این حضرت آن قدر آقا و بزرگوار و جوانمرد است، که با اندک قدم که در راه خدمتگزارى به دربار مطهّرش برداری، جبران می کند. اگر کسی نوکرى داشته باشد، کمی این نوکر مشغول خدمت او باشد، به وظیفه اش عمل کند، اگر اربابِ کم غیرتى هم باشد نمی گذارد این نوکر گرفتار بشود که گرفتارى نوکر، او را از خدمت باز دارد. همه همینطورى هستید. آن مقدارى که در فکر تأمین زندگى خودتان هستید، همان مقدار در مقام تأمین زندگى این نوکر هستید. یعنى خاک بر سر من، امام زمان علیه السلام به قدر ما هم به وظیفه آقایی اش عمل نمی کند!؟ نوکرِِ خدمتگزارش را نگهدارى نمی کند!؟ حاشا و کلاّ. به موى ابروى خودش قسم که این مطلب تا از این چراغ نزد من روشنتر نباشد نمی گویم. به قدرى امام زمان علیه السلام غیرتمند است، به قدرى جوانمرد است، به قدرى حق شناس است، به قدرى آقاست که حدّ و وصف ندارد. اوّل یک قدم برو در خانه امام زمان. امّا نمی رویم، حقّه است. امام حقّهبازى را از واقعیّت تشخیص می دهد. جوهر اخلاص و ارادات قلبى را از تظاهر به علاقه تشخیص میدهد. معتقدیم شیعه ایم امّا خدمت نمی کنیم. وقتى که در گرفتارىِ سخت است، می گوید یا صاحب اّمان! این علاقه به صاحب اّمان نیست. علاقه به خودت هست. چون در وقتى که گرفتارى برای تو پیش آمد، هر کس بتواند گرفتاریت را برطرف کند، متوسّل به او می شوى. ما اغلب دروغ می گوییم که به صاحب اّمان علیه السلام علاقه داریم. داریم!؟ کدام وقت شده از سوز جگر و گدازِ سینه، دعایى براى سلامتى صاحب اّمان کرده باشیم؟ روز ماه رمضان است. به خداى واحد و احد، در خانه خدا می گویم، اگر کسى به صفا معتقد به امام زمان علیه السلام باشد و بنای خود را در خدمتگزارى بر حضرت بگذارد، والله حضرت نمی گذارند کوچکترین گرفتارى در زندگى براى او پیدا شود. نمی گویم ناخوش نمی شود، ولی حضرت مهمّاتش را کفایت میکنند.
(سخنرانی های مسجد ملک، روز هجدهم ماه رمضان، 1382قمری)
/ مناظره ی کوتاه علامه امینی با عده ای از علمای اهل سنت + صوت
:sparkle:حدود هفتاد تن از علمای برجسته ی اهل سنت، علامه امینی را ناچار وارد بحث اعتقادی می کنند اما وی با دلیلی ساده، همه را محکوم می کند.
:small_blue_diamond:علامه امینی حدیث زیر از پیامبر(ص) را می خواند:
((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ای میته کفر و نفاق))
هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است؛ یعنی در حال کفر و نفاق مرده است.
سپس از آنها اعتراف می گیرد که سند آن صحیح است. بعد، از آنها می پرسد:
:small_blue_diamond:آیا فاطمه ی زهرا(س) امام عصر خویش را شناخت یا نه؟ امامِ آن حضرت چه کسی بود؟
علمای اهل سنت سرها را پایین انداختند؛ چون اگر می گفتند: او امام زمان خود را نمی شناخت، به این معنا بود که او در مرگ جاهلیت از دنیا رفته که چنین چیزی در مورد او قابل تصور نیست. اگر می گفتند: می شناخت، مسلماً ابوبکری که تا پایان حیات آن حضرت، مورد غضبش بود، نمی توانست امام او باشد.
:point_left:در نتیجه علمای حاضر یکی یکی مجلس را ترک کردند!
:point_down::point_down::point_down::point_down::point_down:
درباره این سایت