آغوز



مجموعه سخنرانی های (سمت خدا) حاج آقای فرحزاد در کتابی با عنوان "وسواس : راه کارهای پیشگیری و درمان" در 213 صفحه توسط انتشارات "طوبای محبت" منتشر گردید. دانلود

 

 

 

 

وسواس : راه کارهای پیشگیری و درمان 



مطالعه آنلاین کتاب:
 

 

 

 


#سوال شماره یک

 متن سوال : همسرم اصرار به #مهاجرت به یکی از کشورهای اروپایی دارد.معتقد است در بیرون ایران شرایط تربیت مذهبی برای فرزندان مناسب تر از این جاست.به نظر شما کار درستی انجام می دهیم.؟ 

موضوع: #تربیتی_فرزند

مخاطب: #عمومی

 

پاسخ دکتر علیرضا هزار

---

❓  #سوال شماره دو

 متن سوال : دخترم حدود ۵ سال دارد.همسرم اصرار دارد در بیرون منزل باید با چادر بیاید.می گوید من دوست دارم او بیرون #چادر بپوشد و برایم حرف مردم مهم است.به نظر شما این کار درست است؟ 

موضوع: #تربیتی_فرزند

مخاطب: #عمومی

 

پاسخ دکتر علیرضا هزار

 

---

ادامه مطلب

سخن چینی و بازگو کردن غیبت شخصی برای خود آن شخص، در احادیث با عنوان "نَمّامی" یاد می شود و تاکید بر بی اعتنایی به حرف نمام (سخن چین) است.

نمامى و سخن چینى آن است که فردی میان دو دوست یا دو خویشاوند یا دو همکار را جدایى بیندازد ولى سَعایَت این است که نزد شخص بزرگى بدگویى از کسى کند و کار او و جان او را به خطر بیندازد. لذا سعایت در بسیارى از روایات به عنوان سعایت نزد سلطان و مانند آن بکار رفته است. اما نزدیک بودن افق هر دو معنى، سبب شده که گاهی تحت یک عنوان ذکر شود.


ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده، باب چهارم، مقام پنجم چنین نگاشته است:

صفت یازدهم: سخن چینی و نمامی و مفاسد آن

و این رذل ترین افعال قبیحه، و شنیع ترین همه است. و صاحب این صفت، از جمله اراذل ناس و خبیث النفس است. بلکه از کلام الهی مستفاد می شود که: هر سخن چینی ولد ال است.

می فرماید:

هماز مشاء بنمیم مناع للخیر معتد اثیم عتل بعد ذلک زنیم» . (قلم، (سوره 68) ، آیات 13 - 11)

و می فرماید:

ویل لکل همزة لمزة» .

یعنی: وای از برای هر سخن چینی غیبت کننده» . (همزه، (سوره 104) ، آیه 1 )

و حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - فرمود که: هیچ سخن چینی داخل بهشت نمی شود» . (8)

و فرمود که: دشمن ترین شما در نزد خدا کسانی هستند که از پی سخن چینی میان دوستان می روند، و برادران را از هم جدا می کنند. و طلب عیب پاکان را می نمایند» . (9)

و در حدیث دیگر از آن سرور مروی است که: چنین اشخاص، شرار مردم اند» . (10)

ادامه مطلب



:beginner:نتیجه و اثر نافهمی و عدم تفقّه در دین :
شقاوت ابدی :fire::fire:

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید :

:book: وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ

:books: سوره اعراف : 179


:closed_book: ترجمه : به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن (تفقّه و فهم نمى کنند، و) نمى فهمند و چشمانى که با آن نمى ‏بینند و گوشهایى که با آن نمى ‏شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه ‏گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)

:beginner: نتیجه ی عدم تفقّه در دین : گمراهی و ضلالت :new_moon_with_face::new_moon_with_face:

امام صادق علیه السلام به یکی از اصحابشان به نام بشیر دهّان فرمودند :

لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا یَا بَشِیرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ یَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَیْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَیْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِی بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ

:books: کافی ج 1 ص 33


:green_book: ترجمه : ای بشیر! هیچ خیری در آن دسته از یاران و اصحاب من که تفقّه در دین نمی کنند و فهم عمیق و بصیرت در دین نداند، نیست.
اگر شخصی دین خود را از منبع صحیح ( قرآن و عترت ) نیاموزد و دین فهم نشود، به دیگران ( غیر اهل بیت علیهم السلام ) محتاج می شود و آنها هم او را گمراه می کنند و از راه هدایت منحرفشان می سازند بدون اینکه خود او بفهمد.


:diamond_shape_with_a_dot_inside: تفقّه در دین به چه معناست :question::question:


فقه به معنای فهم عمیق است وتفقّه هم از باب تفعّل است که معمولاً باب در باب تفعّل معنای تکلّف وجود دارد، یعنی انسان خود را به زحمت و مشقّت بیندازد تا فهم عمیقی نسبت به دین پیدا کند که اگر نفقّه در دین حاصل شود، از بسیاری از خطاها و اشتباهات، مصّون می شویم و راه دینداری را اشتباه نمی گیریم.


قلب در قاموس وحى ( آیات و روایات) در معانی گوناگونی استعمال شده است .


یکی از معانی قلب در استعمالات وحی همان عقل است که به وسیله ى آن تعقل صورت می گیرد، چنانچه خداوند متعال در سوره حج آیه 46 می فرماید :

فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِه . قلب هایی دارند که به آن تعقل می کنند .

در این آیه ى شریفه هم که ذکر شد ( سوره اعراف : 179 ) قلب به معنای عقل می باشد، چنانچه در تفسیر قمی از امام باقر علیه السلام روایت شده است :

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِه(ِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها) یَقُولُ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا فَلَا تَعْقِل‏
یعنی قلب هایی دارند که با آن تعقل نمی کنند و عاقلانه عمل نمی کنند .

:books:تفسیر قمی ج 1 ص 249




 


 

علوم با توجه به موضوع آن علم و اهداف و نتایجی که بر آن علم بار می شود ، ارزش گذاری می شوند .
لذا علم طب و پزشکی که موضوعش بدن انسان است و هدفش تأمین سلامت انسان و علاج بیماری های اوست ، با ارزشتر از علم گیاه شناسی می باشد ( هم از جهت موضوع و هم از جهت نتایج و آثار )


در میان علوم مختلف، برخی از علوم هستند که با روح انسان مرتبط هستند و در تعالی و رشد و ترقی روح آدمی دخالت دارند و سرنوشت انسان را در هر دو جهان رقم می زنند و از آن جهت که سعادت ابدی انسان را تضمین می کنند دارای اهمیت والاتری هستند.

لذا افضل علوم و معارف شناخت خداوند متعال است که هم از نظر موضوع علم و هم از نظر آثار و نتایج بر همه ى معارف برتری دارد و پایه و اساس زندگی دنیوی و اخروی انسان است.

در روایتی رسول اکرم صلى الله علیه و آله علوم ضروری و واجب را که بر هر فردی واجب است آنرا بیاموزد بیان فرموده اند :

ِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ

:books:کافی ج 1 ص 32

ترجمه : امام هفتم علیه السلام فرمودند : روزی رسول خدا (ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفته‏ اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‏ ایست.

فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است بدودمان عرب و حوادث ایشان و بروزگار جاهلیت و أشعار عربى.

پیغمبر فرمود: اینها دانستنی هایی است که اگر کسی نداند ضرری به او نمی رسد و اگر بداند سودى به او نبخشد،

سپس فرمود: همانا علم فقط و فقط سه چیز است:
آیه محکم، فریضه عادله، سنت پا برجا، و غیر از اینها فضل است.

آیه محکمه همان اصول عقاید حقّه و باورهایی است (معرفة الله . معرفة الرسول . معرفة الامام و . ) که به زندگی انسان هدف می بخشد و مسیر حیات دنیوی و اخروی او را تبیین می کند.

فریضة عَادِلَةٌ : همان احکام شرعی و وظائفی است که بر هر مسلمانی واجب است وظایف و تکالیف خود را متناسب با باورهایش بداند و مطابق آن عمل کند.

سنت قائمه هم همان اخلاق و آدابی است که تعاملات انسان را با خالقش با خودش و با دیگران تبیین می کند.

 

 

 



:book: قرآن کریم

خداوند متعال در قرآن کریم اهل ایمان را به تفقّه در دین و یادگیری عمیق معارف دینی دعوت می فرماید :

وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون‏


:books:سوره توبه : 122

:closed_book: ترجمه : و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه‏اى از آنان، دسته‏اى کوچ نمى‏کنند تا [دسته‏اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را- وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند- باشد که آنان [از کیفر الهى‏] بترسند.


:ledger:تفسیر آیه :

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمودند :

إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَنْفِرُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَیَتَعَلَّمُوا ثُمَّ یَرْجِعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ فَیُعَلِّمُوهُم‏


:books:وسائل الشیعة ج 27 ص 140

:green_book: ترجمه : مقصود خداوند متعال از این آیه این چنین است : خداوند اهل ایمان را فرمان داده است که به سوی رسول الله صلی الله علیه و آله کوچ کنند و سفر نمایند و معارف دین و احکام خود را از ایشان بیاموزند و سپس به سوی قوم و گروه خود بازگردند و آنچه را آموخته اند، به آنها نیز یاد دهند.


⚜ پاداش کسی که معارف الهی را بیاموزد و به دیگران تعلیم دهد :

امام صادق علیه السلام فرمودند :

مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً

:books:کافی ج 1 ص 35


:blue_book: ترجمه : آنکه برای خدا بیاموزد و به آنچه آموخته است برای خدا عمل کند و به دیگران نیز بیاموزد آنچه را آموخته است، در ملکوت آسمان ها از او به بزرگی و کرامت یاد می کنند و او رابه بزرگی می خوانند.


:small_orange_diamond:


 

 عبداهرا کعبی عزای آتش

 

صورة تاریخیة للشیخ عبداهراء الکعبی اثناء اداءهم لشعیرة المشی على الجمر کربلاء المقدسة عام 1382 ه‍.ق

عکس تاریخی از شیخ عبداهرا کعبی در حال انجام شعیره (عزاداری) راه رفتن بر آتش در کربلا

 

 

عبداهرا کعبی

 

====
چند ویدئو مرتبط با شیخ عبداعرا کعبی

 

ماجرای شیخ عبداهرا کعبی و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان امام حسین علیه السلام /

سخنران : استاد بندانی نیشابوری /ایام فاطمیه 1435 مورخ 1392/12/20 

 

 

===

کلیپ سخنرانی حجت الاسلام اصفهانی

ماجرای خواندن قصیده ابن عرندس توسط شیخ عبداهرا کعبی  

 

 

====

مقتل خوانی مرحوم شیخ عبداهرا الکعبی

متن و ترجمه مقتل خوانی در این صفحه

 

 

===

عبد اهرا کعبی
شیخ عبداهرا بن فلاح کعبی(۱۳۳۷ ـ ۱۳۹۴ق) خطیب مشهور و ادیب شاعر کربلاست که در دهه‌‌های اخیر به عنوان سرشناس‌‌ترین مقتل‌‌خوان، زبانزد شیعیان عرب‌‌زبان جهان است. او فن خطابه را نزد شیخ محمدمهدی مازندرانی حائری و شیخ محسن ابوالحب الخفاجی آموخت و آن‌گاه که خطیبی زبده و توانا گشت، خود را وقف محافل عزای حسینی ساخت. ده‌ها خطیب را پرورش داد و امروزه خطبای حسینی بسیاری با سبک و سیاق او سخنرانی می کنند.

ادامه مطلب

 

خطیب بزرگ شیعه مرحوم شیخ عبداهرا کعبی می گوید:

یک روز بعد از ظهر، وارد صحن مطهر امام حسین علیه السلام شدم؛ شخصی در مقابل یکی از حجره های صحن شریف، کتاب های مذهبی می فروخت و من با وی سابقه آشنایی داشتم، چون مرا دید گفت: کتابی دارم که شاید برای شما نافع باشد و در آن اشعاری وجود دارد که زیبنده شما می باشد و قیمت آن این است که یک بار آن را برایم بخوانی.

مرحوم شیخ عبداهرا می گوید: آن اشعار- قصیده ابن عرندس حلی - گمشده من بود و مدت ها در جستجوی آن بودم. آن را گرفتم و هنگامی که به خواندن آن مشغول بودم، ناگهان سیدی از بزرگان عرب را دیدم که در برابرم ایستاده است و به اشعارم گوش می دهد وگریه می کند.

چون به این بیت رسیدم:

ایقتل ظمآنا حسین بکربلا                  و فی کل عضو من انامله بحر

گریه آن بزرگوار شدید شد و رو به ضریح امام حسین علیه السلام کرد و این بیت را تکرار می نمود و همچون زن جوان مرده می گریست. همین که اشعار را به پایان رساندم، دیگر آن بزرگوار را ندیدم. برای دیدن ایشان، از صحن خارج شدم تا شاید آن جناب را بیابم ولی ایشان را ندیدم. به هر کجا رو نمودم، اثری نیافتم. گویا از برابر چشمم غایب شده است. به یقین دانستم او حضرت حجت و امام منتظر (عج) بوده است. (ملاقات با امام عصر، ص315)

علامه امینی در کتاب الغدیر جلد 7 ، صفحه 14 قصیده ابن عرندس را آورده است و فرموده :

در میان یاران و اصحاب ما معروف است که در هر مجلسی این قصیده خوانده شود پیشوای ما امام زمان (عج) که چشم به راه اوییم و خداوند به زودی در فرجش تعجیل فرماید در آن مجلس و انجمن تشریف فرما می شوند.

 

در ادامه مطلب، قصیده ابن عرندس همراه با ترجمه فارسی آن را آورده ایم:

قصیده ابن عرندس حلّی (ره):

طوایا نظامی فی امان لها نشر                               یعطرها من طیب ذکراکم نشر

در روزگار، رازهای سروده هایم آشکار می شود ، گروهی آن را از بوی خوش یاد شما خوشبوی می دارند.

ادامه مطلب

مداح در دهه اول محرم می گفت #حیارو از #آب برداشتن. شما هر چقدر هم گرسنه ت باشه وقتی دست یکی ظرف غذا میبینی نمیگی یه لقمه به منم بده. اما اگر تشنه ت باشه و بری جایی و میگی بی زحمت یه لیوان آب بدید.

دهه دوم سخنران گفت که امام سجاد ع تا بیست و پنج سال بعد واقعه کربلا هر چی رو میدیدن یاد کربلا می افتادن و زار زار گریه می کردن. اصحاب گفتن برای اینکه حال و هوای حضرت عوض شود ایشون رو به باغی بردند تا چند روزی در آنجا اقامت کنند و آب و هوا عوض کنند و به همه هم سپردند که کاری نکنند که حضرت یاد کربلا بیفتن. تا این که یه روز عصر دیدن امام سجاد ع کنار باغبان روی زمین نشستن و های های گریه می کنن، به باغبان گفتن چی شده؟ چی گفتی؟ گفت من چیزی نگفتم. این مرد رو نمیشناسم. داشتم گل ها رو آب می دادم که این مرد آمد و گفت روزی چند بار گل ها رو آب می دهی؟ گفتم روزی دو بار. پرسید اگه روزی دو بار آب ندهی چه می شود؟ گفتم خب پژمرده می شوند. امام زین العابدین های های گریه کردن و گفتن من به چشم خودم دیدم که چه گل هایی دو روز آب نخوردند و چطور پژمرده شدند در آخرین شب #مسلمیه در#حرم #حضرت_عبدالعظیم_ع بودم. جناب #سازگار، پیر غلام معروف دستگاه امام حسین، اواخر مراسم گفت که در زمان پهلوی قانون ممنوعیت ورود دسته ها از غیر شهر ری به حرم حضرت عبدالعظیم صادر شد. به علت ترافیک و شلوغی که ایجاد میشد فقط دسته های همین منطقه اجازه ورود به حرم و عزاداری رو داشتن. یکی رفت زرنگی کنه دنبال این بود که خونه ای در اطراف حرم را برای ده روز اجاره کند و هییت را آنجا برگزار کند تا بتوانند برای عزاداری به حرم بیایند. اما صاحب خانه رضایت نمیداد. وقتی علت رو جویا شدن، گفت که در حیاط تازه گل کاشته است و ملت که در حیاط بخوان عزاداری کنند #گل ها زیر پاهاشون له میشود و طاقت ندارد. خلاصه اونها هم بی خیال شدن. فردا صبح صاحب خانه گریه کنان به نزد آنها آمد و التماس می کرد که در خانه او هییت برگزار شود. همه متحیر که چه شده است. خودش گفت که دیشب#حضرت_زهرا_س را در خواب دید که به او فرمود تو طاقت له شدن گل هایت را نداری، اما در عرض چند ساعت در عاشورا کلی گل پرپر و له شدن


مقدمه کوتاه از شریف رضی

و من الناس من یسمی هذه الخطبه بالقاصعة و هی تتضمن ذم إبلیس - لعنه اللّه - علی استکباره و ترکه السجود لآدم - علیه السلام - و أنه أول من أظهر العصبیة و تبع الحمیة، و تحذیر الناس من سلوک طریقته:
ترجمه :
بعضی این خطبه را قاصعه»**قاصعه به معنی تحقیر کننده و خوار کننده است. در این خطبه ابلیس تحقیر شده است.*** نامیده اند و آن در نکوهش ابلیس (لعنة الله) است به سبب خودپسندی او و سجده نکردن برای آدم (ع). او نخستین کسی است که عصبیت را آشکار ساخت و از حمیت پیروی نمود. این خطبه مردم را از رفتن به راه ابلیس برحذر می دارد.

دو صفت عزت و بزرگی، مخصوص خدای بزرگ است

ادامه مطلب


ارزش و اهمیت کتاب سلیم بن قیس هلالی

#بیانات ارزشمند حضرت آیت الله حاج سیدعلى حسینی میلانی (مدظله العالی)



 

 

کتاب ارزشمند سلیم بن قیس از کتب قدیم شیعه است که حوادث صدر اسلام را چنان بیان می کند که برای ما آن مطالب مهم است و جزء معتقدات ما شمرده می شوند و وارد علم کلام شده اند و قهراً بایستی مورد توجه قرار بگیرد از سوی اهل ولایت و محققین و خطبا.

 

 


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.


شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.

شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.

مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.

مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.


:books: من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 302،

مرحوم  در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
امام زمان علیه السلام به شما نزدیک است، او به شما مهربان است، گوش به آواز شماست. شیطان گولتان نزند. شیطان بین شما و بین امام‏ زمان فاصله می ‏اندازد. یک القائات خلافی را در نفس شما می‏کند، و من می ‏خواهم آن القائات را هم باطل کنم.
گاهی شیطان در دل شما این مطلب را القا می ‌کند، می‏ گوید: ای وای! من کجا، امام ‏زمان کجا؟ من رو سیاهم، من خرابم، من معصیت کارم، اگر من بگویم: یا صاحب امان، عوضِ لبّیک می ‏گوید، کوفت. این ‌ها القائات شیطان است. مطلب این ‌طورها نیست.
آقایان! بچّه‌ های شما، مخالفت زیاد می‏ کنند. ما خودمان هم بچه بودیم، مخالفت با باباهای خود داشته ‏ایم. بچّه، معصیت و مخالفت پدر و مادر را زیاد می ‏کند، شیشه را می ‏شکند، استکان را می ‏شکند، هزار تا فضولی می ‌کند، ولی با تمام این مقدّمات، رویش به بابایش زیاد است. باز صبح که می ‏شود، به بابایش می‌ گوید: پولم بده، بابایش از او رنج دیده است، امّا در عین حال می ‏گوید: بابا! برای من دوچرخه بخر. بابا هم با این‌که از این بچّه بدش می ‏آید، باز هم توجّه می ‏کند، برایش دوچرخه می ‌خرد، برایش کفش می ‏خرد، کتاب و کیف می‏ خرد و پول ته جیبی به او می ‏دهد. این درست است؟
به خدائی که می ‏پرستید، امام ‏زمان علیه السلام از بابا به شما مهربان ‌تر است، به خدائی که می ‏پرستید، باید روی شما به امام‏ زمان علیه السلام باز‌تر باشد، از روی شما به پدر و مادرتان. نمی ‏گویم معصیت کنید، نخیر. نمی ‏گویم مرتکب محرّمات شوید. نمی ‏گویم ترک واجبات و مستحبّات کنید. در ارتکاب حرام، در ترک واجب، امام ‏زمان علیه السلام رنجیده می ‏شود، مهموم می ‏شود. امّا با همه این مقدّمات، باز شما یتیم‌ هایی هستید که به منزله فرزند برای او هستید، فرزند معنوی او هستید. درست توجه کنید. من نمی ‏گویم دعاها را نخوانید، نمی ‏گویم زیارت‌ها را نخوانید. امّا به همه شما می ‏گویم، به همه طبقات می ‌گویم، مخصوصاً بچه‏ ها به شما می ‏گویم، همان‌طوری که با بابای خودت رفتار می ‏کنی، با امام ‏زمان علیه السلام رفتار کن. همان ‌طوری که خودمانی از بابایت می ‏خواهی و حرف می‌ زنی، با امام ‏زمان علیه السلام حرف بزن و بخواه. همان‌طوری که به بابایت می ‏گوئی بده، به حضرت بگو. فهمیدید؟ هیچ آدابی مجو. امام ‏زمان علیه السلام را از خودت دور نبین. بابایت را در شبانه‌ روز، چند ساعت می ‏بینی، با کمال پر روئی، با دل پرامید، به بابایت می ‏گوئی: آقاجان! فلان چیز را برایم بخر، آقاجان! فلان چیز را می ‌خواهم، درست است؟ هر بیست و چهار ساعت، همین ‌طور با خودِ امام ‏زمان علیه السلام حرف بزن. به خود امام‏ زمان علیه السلام (قسم)، اگر راه دوستی و محبّت، این ‌طوری را که من می ‌گویم، راه ‏انداختی، خیلی زود به مقاصد می ‏رسی. امام ‏زمان علیه السلام دور نیست، امام‏ زمان علیه السلام به شما بی مهر نیست. این حرفی که من می ‏گویم روی بخار معده نمی ‏گویم، پشت این حرف به کوه بند است. امام ‏زمان علیه السلام به شما عنایت و لطف دارد، به صریح توقیع منیعی که از ساحت مبارکش به شیخ مفید»، شرف نزول و عزّ صدور پیدا کرده ‏است. بروید تو وادی عمل تا ببینید. تا وارد وادی عمل نشوی، این مطلب را نمی ‏فهمی.
به بابایت می نگری، و وقتی با او حرف می ‏زنی، رویش را ترش می ‏کند، امّا در عین حال بابایت است. به او نگویی، به چه کسی می گویی؟ والله امام زمان علیه السلام از او بالاتر است. به آن حضرت چنین بگو: بابایم، یابن العسکری! بد هستم، معصیت کار هستم، تو از من پرهیز می ‏کنی. بس که بدم با من ملاقات نمی ‏کنی. به من چخ هم می‏ گویی. سنگ هم می‏ زنی. امّا با تمام این مقدّمات، سگ تو هستم، یاالله بده. باید تو خودت به سگت استخوان بدهی، جلوی او یک لقمه نان بیاندازی.
ای مردم! امام ‏زمان علیه السلام شاه شماست، ارباب شماست، پدر شماست، معلّم شماست، هر سمتی را که هر بزرگی به شما دارد، امام‏ زمان علیه السلام هم آن سمت را به شما و با شما دارد. خدا او را مرجع و ملجأ و پناه ما و کهف حصین قرار داده ‏است. یک قدری با او حرف بزن، توی کوچه و بازار که راه می ‏روی، با او رسماً حرف بزن و بگو: آقا، مولا! گره در کار من است، یاالله این گره را باز کن. به او مراجعه کن و حرف بزن. به چه دلیل بین خودتان و امام زمانتان فاصله قائل شده ‌اید؟ یک هفته، یک ماه، همین ‌طور که گفتم خودت را لوس کن، نونورکن، با او پیوند بگیر، آن وقت ببین چه بر سرت می‏آورد؟ این کار، پیوندت را با حضرت محکم می‌ کند، دل مبارک حضرت را به تو متوجّه می ‏کند. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دوازدهم)


 امام زمان علیه‌السلام فرمودند که در زمان غیبت من که دسترسی به من ندارید، به فقها مراجعه کنید، چون حجت هستند از ناحیه‌ی من بر شما؟

و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم. » (کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ، ص 485)

ترجمه: امّا حوادث جدیدى که اتفاق مى‌افتد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید! زیرا آن‌ها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آن‌ها هستیم.

امام عسکرى علیه السلام - بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علماى فاسقشان - : اگر (مسلمانان) از چنین فقهایى تقلید کنند ، مانند همان یهودیانى هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروى از فقهاى فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است .

فی حدیث عن ابی محمد العسکری:
فأمّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه، و ذلک لا ی الّا بعض فقهاء الشّیعة لا کلّهم .»؛

در حدیثى از امام حسن عسکرى (علیه السلام) نقل شده که فرمود: از میان فقیهان، هر که خویشتن دار و نگهبان دینش باشد و با هواى خود مخالفت نماید و فرمان مولایش را اطاعت کند، عموم مردم باید از او تقلید کنند. این دسته، برخى از فقهاى شیعه هستند نه همه آنان .

وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه جلد 27 - ص131
تفسیر الإمام العسکریّ (علیه السلام)- 120
=============


متن کامل حدیث:
وسائل الشیعة، ج‏27، ص: 131

33401- 20- 1» أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ 2»- قَالَ هَذِهِ لِقَوْمٍ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع- إِذَا کَانَ هَؤُلَاءِ الْعَوَامُّ مِنَ الْیَهُودِ لَا یَعْرِفُونَ الْکِتَابَ إِلَّا بِمَا یَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَکَیْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِیدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ الْیَهُودِ إِلَّا کَعَوَامِّنَا یُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ ع بَیْنَ عَوَامِّنَا وَ عَوَامِّ الْیَهُودِ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِیَةٌ مِنْ جِهَةٍ أَمَّا مِنْ حَیْثُ الِاسْتِوَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِیدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ کَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَیْثُ افْتَرَقُوا فَإِنَّ عَوَامَّ الْیَهُودِ- کَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْکَذِبِ الصِّرَاحِ وَ أَکْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا وَ تَغْیِیرِ الْأَحْکَامِ وَ اضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا یَجُوزُ أَنْ یُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَیْنَ الْخَلْقِ وَ بَیْنَ اللَّهِ فَلِذَلِکَ ذَمَّهُمْ وَ کَذَلِکَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِیَّةَ الشَّدِیدَةَ وَ التَّکَالُبَ عَلَى الدُّنْیَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْیَهُودِ الَّذِینَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ- فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً وَ لَا کَرَامَةَ وَ إِنَّمَا کَثُرَ التَّخْلِیطُ فِیمَا یُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لِذَلِکَ لِأَنَّ الْفَسَقَةَ یَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَیُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ یَضَعُونَ الْأَشْیَاءَ عَلَى غَیْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرُونَ یَتَعَمَّدُونَ الْکَذِبَ عَلَیْنَا الْحَدِیثَ.
وَ أَوْرَدَهُ الْعَسْکَرِیُّ ع فِی تَفْسِیرِهِ 3»

__________________________________________________
(1)- الاحتجاج- 457 باختلاف بسیط فی اللفظ.
(2)- البقرة 2- 79.
(3)- تفسیر الإمام العسکریّ (علیه السلام)- 120.


 

نکته جالب:
تشرف مقدس اردبیلی به محضر امام زمان عج در کتاب "مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 934" آمده است.

 

تشرف مقدس اردبیلی به محضر امام زمان

حجت الاسلام والمسلمین مرحوم شیخ احمد کافی
 


 

 

داستان زیبا و عبرت آموز -برخورد دو عالم مشهور ( شیخ الاسلام شیخ بهایی و مقدس اردبیلی ) درمقابل شاه عباس و جمع زیادی از علماء نجف
سخنران: آیت الله ضیاء آبادی


 

(این دو کلیپ مضمون یکسان دارد ولی کیفیت صدای آن متفاوت است.)

آخر ادب و مردانگی.مناظره مقدس اردبیلی باشیخ بهایی
سخنران: 
استاد کاظم علم الهدی





حکایت شنیدنی مقدس اردبیلی و طلبه جوان
شیخ میثم کرمی اراکی


ماجرای نماز شب مقدس اردبیلی ! ( 450 سکه طلا بهای یک غسل)
سخنران حجت الاسلام حدائق 



 

داستان تامل برانگیز ازدواج پدر مقدس اردبیلی
حلالیت طلبیدن به خاطر خوردن یک سیب و رفتن از اردبیل تا نجف برای گرفتن حلالیت 

 


ماجرای سگ باوفا
روایت - برگرفته از کتاب 
حدیقه الشیعه شیخ مقدّس اردبیلی _مداح اهل بیت مرحم سید جواد ذاکر


 

 

 


 خلاصه:

احمد بن محمد اردبیلی یکی از فقهای نامدار ، و یکی از مفاخر علمای امامیه قرن‌دهم هجری است که در بین توده مردم به مقدس اردبیلی ، و در میان خواص و فقهاء به محقق و مدقق اردبیلی شهرت دارد ، و عامل این شهرت ، وجود آن آثار و تالیفات وتحقیقات گرانقدری است که در زمینه فقه ، کلام و عقاید از او به یادگار مانده است .

او در عصر صفویه و در شهر اردبیل دیده به جهان گشود ، پس از رشد و نما وکسب تحصیلات ابتدایی ، به قصد تحصیلات عالیه ، به نجف اشرف مهاجرت کرد و بابهره‌گیری از فضای علمی و معنوی نجف اشرف مجاورت آن خاک اقدس را پذیرفت‌و علی رغم دعوتهای مکرری که از سوی امراء و حکام صفوی از او به عمل آمد ، نپذیرفت و تدریس و تدرس را بر استفاده از مزایای اجتماعی و ی ایران ترجیح‌داد . پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه شیعه را در نجف بر عهده داشت . 

  

تولد و تحصیل

در قرن دهم هجری قمری در شهر اردبیل کودکی سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت . او بعد از رشد و شکوفایی و طی مراحل علمی و کسب کمالات معنوی و عرفانی به مرتبه ای از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید که پس از چهار قرن هنوز الگوی عالمان و پرهیزکاران است . 
نامش احمد و فرزند محمد و از خانواده ای دوستدار اهل بیت علیه السلام بود . پس از رشد و گذراندن تحصیلات و کسب کمالات معنوی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جوار مرقد مطهر مولای متقیان امام علی علیه السلام به کسب علم و فضیلت پرداخت . 
وی علوم نقلی و فقه را از محضر سید علی صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت . سید علی صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهید ثانی بود که استاد به وی علاقه فراوان داشت .  
وی همواره در جستجوی دانش بود و در طول عمر پربرکت خود از هیچ کوششی برای آموختن غفلت نمی کرد . هر جا که از وجود دانشمند و عالمی نشانی می یافت به خدمتش می شتافت و از علم و معرفت وی بهره می گرفت . به همین دلیل زمانی نیز برای استفاده از محضر فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامی جمال الدین اسد دوانی ) به شیراز مهاجرت کرد و مدتی نزد وی به تحصیل علوم عقلی مشغول گردید . او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه ای رسید که به (مقدس ) شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگری علمی به اندازه ای تبحر داشت که به (محقق ) معروف شد .

در گفتار بزرگان

وی از آن جمله عالمانی است که مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است . سید مصطفی تفرشی از معاصران محقق اردبیلی می نویسد : (امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند . او متکلمی فقیه و عظیم الشان و جلیل القدر و بلند منزلت و باورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود . ) 
شیخ حر عاملی که خود از چهره ها و بزرگان دین و دانش است می نویسد : (احمد بن محمد اردبیلی عالمی فاضل ، محققی عابد ، مورد اطمینان و پارسا ، عظیم الشان و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایی بود) 
علامه بزرگوار مجلسی می نویسد : (محقق اردبیلی در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایی رسید و در میان عالمان متقدم و متاخر شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم . . . کتب او دارای بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است . ) 
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی می نویسد : (شیخ اجل عالم ربانی فقیه محقق صمدانی معروف به محقق اردبیلی . . . در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و کرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه ای رسید که توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبه ای رسید که به او مثل زده شود و به راستی اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلی کرده بر هیچ دیده پوشیده نیست . ) 

مقدس اردبیلی و دربار صفوی

شاهان صفوی بنا به دلایل مختلف دینی و ی و مصالح حکومتی ضمن احترام و تقدیس علمای دین از آنها در امور مختلف نظرخواهی می کردند . اگر چه این احترامها و تقدیسها بیشتر برای حفظ موقعیت خویش و به منظور برخورداری از حمایت و پشتیبانی جامعه شیعی بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند . از آن سو علما نیز از این موقعیت برای گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند و به واقع ارتباط آنان با پادشاهان صفوی نقشی انکارناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت به طوری که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع نشر و تبلیغ اندیشه های شیعی رواج فراوان یافت . و دانشمندان و بزرگانی چون محقق ثانی ، شیخ بهایی و علامه بزرگوار مجلسی با جهت دادن تهای دربار صفوی به سمت ترویج و تبلیغ تشیع خدمات بی نظیری را برای اسلام و تشیع به انجام رساندند به طوری که این دوران یکی از دورانهای اوج گیری اندیشه های شیعی است . 
مقدس اردبیلی نیز از جمله عالمانی است که در پرتو رابطه با دربار صفوی در گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهای فراوانی را به ثمر نشاند . هر چند که او به درخواست شاه عباس صفوی برای ترک نجف و مهاجرت به ایران پاسخ منفی داد . برای مصالح تشیع و شیعیان همواره به دربار صفوی تذکراتی می داد . تاریخ برخی از آن وقایع را نقل کرده است .  از جمله نوشته اند : زمانی یکی از کارگزاران دربار صفوی مورد غضب شاه عباس قرار گرفت و به مقدس اردبیلی پناه برد و او نامه ای به وی داد تا شاه از تقصیر او بگذرد . نامه مقدس اردبیلی به شاه عباس چنین بود : 
(بانی ملک عاریت ، عباس ! بدان که چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید که حق - سبحانه و تعالی - از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد . بنده شاه ولایت : 
احمد اردبیلی )
این از شگفت نامه هایی است که در آن هیچ توصیف و تعریفی از شاه نشده و مقدس اردبیلی در آن خود را از پیروان و غلامان امام علی علیه السلام معرفی کرده است و نه از چاکران و غلامان شاه . 
شاه عباس بدون تاخیر فرمان مقدس اردبیلی را اجرا کرد و پاسخی بدین گونه نوشت : 
(به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته ، به تقدیم رسانید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنید . کتبه کلب آستانه علی : عباس ) 

احیاگر حوزه نجف

سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا ، از مقدس اردبیلی فقیه و عالمی کم نظیر ساخته بود و طولی نکشید که ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد . هنگامی که مقدس اردبیلی پا به عرصه فعالیتهای علمی و تبلیغی گذاشت نجف بسیار خاموش و بی تحرک بود و دانش پژوهان اندکی در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شکوه دوران شیخ طوسی بی بهره بود در این زمان احیاگری سراسر پاکی و فضیلت قیام کرد و با زهد خود به مقابله با کمبودها با تقوا و صبر خود به رفع کاستی ها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب کرد . آیت الله سید حسن صدر در این باره می نویسد : (در زمان مقدس اردبیلی دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد . حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمی در آمد . ) 

بر مسند تدریس

محقق اردبیلی در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزنده ای برای عالم تشیع انجام داد . وی پس از کسب علوم عالی بر کرسی تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمی را به شاگردان خویش تعلیم داد . او همان گونه که نفس خویش را تهذیب کرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات کتابهای درسی حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبی که فایده ای بر آن مترتب نبود پرهیز می کرد . او با نفس قدسی خود کسانی را برای جامعه بزرگ تشیع تربیت کرد که هر یک چهره ای برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشا آثار ارزنده ای برای عالم اسلام گردیدند . شاگردان برجسته وی را چنین برشمرده اند : 
1 . شیخ حسن (متوفی 1011 ق . ) فرزند شهید ثانی (مولف کتابهای معالم الاصول و المنتقی )
2 . سید محمد (متوفی 1009) نوه دختری شهید ثانی ، معروف به صاحب مدارک
3 . میر فیض الله تفرشی
4 . عنایت الله کوهپایه ای ، ترتیب دهنده برخی از کتابهای رجالی
5 . ملا عبدالله شوشتری (متوفی 1012)

تالیفات

فقیه بزرگوار محقق اردبیلی علاوه بر تدریس ، کتابهای پرارجی نیز در موضاعات کلام ، فقه ، اصول ، سیره اهل بیت علیه السلام و عقاید تالیف کرد که برخی از آنها اثری در دست نیست . فهرست قسمتی از این آثار عبارت اند از : 
1 . استیناس المعنویه به عربی (در علم کلام )
2 . بحر المناقب
3 . حاشیه بر شرح تجرید قوشجی
4 . حدیقه الشیعه در تفصیل احوال پیامبر(ص)و ائمه(ع)(فارسی)
5 . رساله خراجیه
6 . زبدة البیان فی آیات الاحکام، که در ایران بارها چاپ شده است(این کتاب فقهی و تفسیری آیات الاحکام )
7 . مقاله فی الامر بالشی (در علم اصول )
8 . مناسک حج (فارسی )
9 . مجمع الفایده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان علامه حلی
این کتاب یکی از مشهورترین و عمیق ترین دایرة المعارفهای فقه استدلالی و یکی از مصادر و منابع گران سنگ فقه جعفری است . که همواره مورد توجه مجتهدان بوده است . محقق این کتاب را به مثابه شرحی بر کتاب ارشاد علامه حلی نوشته ولی خود کتابی بسیار مفصل و عمیق است که با دقت و کنکاشی عظیم به تحلیل و بررسی مباحث فقهی پرداخته است و این کتابی است‌که چاپ سنگی گردیده بود و اخیرا از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در 12جلد آغاز چاپ شده است و شروع تالیف آن در ماه رمضان‌977 در کربلا صورت‌گرفته ، و انجام آن در سال 985 بوده است

10.اثبات واجب تعالی

11.اثبات امامت
12.تعلیقه‌ای بر شرح مختصر الاصول عضدی
13.تعلیقه‌ای بر خراجیه محقق ثانی . این کتاب در مورد مساله خراج و مالیات‌نوشته شده و هر دو در سال 13 ه . ق در حاشیه کفایة الاصول خراسانی چاپ‌سنگی شده است .
 14.اصول الدین ، که یک نسخه از آن در کتابخانه رضویه موجود است . 

 

سیره مقدس

مقدس اردبیلی بسیار متواضع بود و در مقابل شاگردانش خود را فوق العاده کوچک می شمرد و آنان را مورد تکریم و احترام فراوان قرار می داد . گویند در هنگامی که شیخ حسن از تحصیل فراغت یافت و قصد داشت به لبنان باز گردد از استاد خویش تقاضای نصیحت و موعظه کرد و مقدس اردبیلی احادیثی را گردآوری کرده ، در ورقه ای نوشت و به ایشان داد و در پایان آن نوشت این جملات را اضافه کرد : 
(کتبه العبد احمد لمولاه امتثالا لامره و رجاء لنذکره ) 
این مطلب را بنده خدا احمد برای مولای خود نوشته است تا فرمان ایشان را به جای آورد و به امید اینکه موجب پندآموزی وی باشد . 
اخلاص در کار تعلیم و تدریس نیز از خصلتهای بارز مقدس اردبیلی بوده است . ملا عبدالله شوشتری از شاگردان مقدس اردبیلی در مجلسی مساله ای را از استاد خویش پرسید . مقدس سوال او را پاسخ گفت . اما شاگرد به این پاسخ قانع نشد و بحث ادامه یافت . ناگهان مقدس سکوت کرد و پس از لحظه ای فرمود : این بحث بماند برای بعد ، باید به کتاب مراجعه کنم ! سپس از مجلس برخاست و به شاگرد فرمود تا همراه او به جایی دیگر بروند . پس از خروج از آن مجلس محقق اردبیلی پاسخی بسیار دقیق و عمیق بیان کرد به طوری که شاگرد قانع شد و شبهه ای برایش باقی نماند . شاگرد پرسید : آقا ، چرا پاسخی به این نیکویی می دانستید و در همان مجلس بیان نفرمودید؟
محقق فرمود : آنجا چون در مجلس و در حضور جمعی از مردم بودیم احتمال داشت که قصدمان جدل و فخرفروشی و اظهار فضل بر یکدیگر باشد ولی اینجا این شبهه نیست زیرا تنها خدای متعال ناظر بحث و گفتگوی ماست .  
کمک به محرومان نیز از خصوصیات پسندیده مقدس اردبیلی بوده است . نقل است در یکی از سالها قحطی و گرانی به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگی بیداد می کرد محقق اردبیلی اندک آذوقه ای داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را می کرد . اما او راضی نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالی که افراد زیادی در جامعه محتاج و گرفتارند . از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد . همسرش از این عمل او برآشفت و گفت : 
در چنین سال قحطی آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردی ، اکنون باید فرزندان من دست گدایی به سوی دیگران دراز کنند؟
محقق پاسخی نداد و از منزل خارج شده ، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت . او تصمیم گرفته بود چند روزی را در مسجد اعتکاف کرده ، به عبادت و راز و نیاز بپردازد . در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربی مقداری گندم و آرد بر چهارپایی بار کرده ، به خانه محقق اردبیلی برد و به همسرش تحویل داد و گفت : 
صاحبخانه در مسجد اعتکاف کرده و این گندم و آرد را برای شما فرستاده است . چند روزی گذشت تا اینکه مقدس اردبیلی به خانه بازگشت . همسرش به او گفت : 
آرد و گندمی که فرستاده بودید خیلی مرغوب بود . 
محقق ، بی خبر از همه جا ، وقتی این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتی از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازی ستایش کرد .  

در وادی کرامات

در کتاب انوار نعمانیه سید نعمت الله جزائری ، و در روضات الجنات ، حوادث‌و قضایای حیرت انگیزی از آن عالم ربانی نقل کرده‌اند که صدور چنین اعمال و کرامات‌از دارندگان چنین ارواح وارسته و پاک با آن همه اخلاص و پاکی ، هیچ نوع تعجب وشگفتی ندارد.
در ذیل به دو نمونه آن اشاره می کنیم : 
فردی از اهل تفرش به نام میرغلام (میر فیض الله ) که یکی از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلی و فردی دانشمند و پارسا بود ، می گوید : 
من در مدرسه ای که حجره های آن در صحن مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام قرار داشت ، ست کرده به فرا گرفتن علم اشتغال داشتیم . در یکی از شبهای تاریک پس از آنکه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه می کردم که ناگهان دیدم مردی با سرعت به طرف قبه مبارک می رود . با خود گفتم شاید این مرد ی است که می خواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهای حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار به طوری که او متوجه نشود . تعقیبش کردم دیدم به طرف در حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد . بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد . دیدم آن مرد به کنار مرقد مطهر مشرف شده ، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد . من صدایش را شناختم و متوجه شدم با امام علیه السلام درباره یکی از مسائل علمی گفتگو می کند . سپس از حرم خارج و به جانب مسجد کوفه رهسپار شد . من هم پشت سر او به طوری که متوجه من نبود حرکت کردم (تا از اسرار او سر در بیاورم ) وقتی به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مساله علمی گفتگو می کند . پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد . من هم در تعقیب او حرکت کردم . وقتی به دروازه شهر رسید ، هوا روشن شده بود . پیش از آنکه از دروازه خارج شود با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده ، گفتم : ای مولای ما ، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم ، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمی صحبت می کردید چه کسانی بودند؟ مقدس وقتی این درخواست را شنید ، پس از آنکه تعهدات لازم را گرفت که تا موقع حیاتش به کسی اطلاع ندهم ، فرمود : ای فرزند من ! بسیاری از اوقات مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم می ماند ، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرالمومنین علیه السلام می روم و مساله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت می کنم . امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب امان علیه السلام حواله کرد و فرمود : فرزندم مهدی (عج ) در مسجد کوفه است ، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن آن مردی که در مسجد کوفه دیدی حضرت مهدی (عج ) بود .  
وی شبی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در خواب دید که حضرت موسی علیه السلام در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد . پس حضرت موسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال کرد : این مرد کیست ؟ پیامبر فرمود : از خودش سوال کن . حضرت موسی علیه السلام از مقدس پرسید : تو کیستی ؟ مقدس جواب داد : من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه ، فلان خانه منزل من است . حضرت موسی علیه السلام تعجب کرد و گفت : من از اسم تو سوال کردم این همه تفصیل برای چه بود؟ مقدس در جواب گفت : خداوند عالم وقتی از تو سوال کرد که این چیست که در دست تو است ، تو چرا آن قدر در پاسخ تفضیل دادی ! حضرت موسی علیه السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت : راست گفتی که علمای امت من همانند انبیای بنی اسرائیل می باشند .  

رحلت

 او پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و معنویت ، سر انجام در ماه صفرسال‌993 ه . ق در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در جوار قبر محبوب ومعشوق خویش ، سرور متقیان مولی علی(ع)در ایوان طلا سمت راست وارد شونده برحرم مدفون گردید .
در ریحانة الادب از نخبة المقال در ردیف احمد» ، در مورد تاریخ‌وفات او نقل می‌کند که گویند :
الاردبیلی من الاعاظم منه استجاز صاحب المعالم مقدس ذو ورع و عفة وفاته فی الف الا السبعة
(اردبیلی از بزرگان امامیه است و صاحب معالم از او اجازه روایتی کسب کرده‌است . او مقدس و پرهیزکار و عفیف بوده است ، وفاتش هفت‌سال کمتر از هزار(993)صورت گرفته است . ) (ریحانة الادب ، ج 5 ، ص 370 )
 

 

 

 


 

مرحوم (مقدّس اردبیلی) رحمه الله علیه در حجره ای تنها زندگی می کرد . یکی از طلاب مدرسه مایل شد که با مقدّس هم حجره باشد و در این باره با شیخ حرف زد ، شیخ قبول نکرد او زیاد اصرار و التماس نمود .
شیخ فرمود : قبول می کنم با این شرط که هر چه از حال من اطلاع پیدا کنی ، به کسی نگوئی و اظهار نکنی .
آن مرد قبول کرد ومدّتی با هم بودند تا آنکه زمانی رسید که هر دو مبتلا به تنگی معاش شدند به حدّی که قوت لایموت هم نداشتند و به کسی هم اظهار نمیکردند ، تا آنکه آثار ضعف و ناتوانی از چهره آن مرد نمودار شد .
در آن حال کسی از کنار آن مرد عبور می کرد حال او را دید و علّت ضعف و بی حالی او را پرسید ، او چیزی نگفت ، ولی عابر زیاد اصرار ورزید والتماس نمود که علّت را بگوید .
آن مرد قضیّه را فاش کرد که ما دو نفر طلبه علم دین مدّت زیادی است که غذا نخورده ایم .
آن شخص تا مطلع شد رفت غذائی تهیّه کرده با مقداری وجه به آن طلبه داد و گفت : نصف این غذا و پول ما تو نصف دیگر را به رفیقت بده . وقتی که مقدّس وارد حجره شد و آنها را دید سؤ ال کرد که از کجا رسیده ، آن طلبه حکایت را نقل کرد .
مقدّس فرمود : دیگر هنگام جدائی ما شد ، پس آن غذا را خوردند ، اتفاقاً همان شب مقدّس محتلم شد ، پس زود بلند شد رفت به حمّام که به نماز شب برسد . در حمام بسته بود .
حمامی در را قبل از وقت باز نکرد مقدّس به اجرت حمام افزود باز قبول نکرد آن قدر افزود که رسید به آن مقداری که از آن وجه سهمش شده بود حمامی در را باز کرد ، تمامی آن وجه را داده غسل کرد ، نماز شب را بجا آورد . آری آنچه مقامات عالیه بدست آورد از برکت این گونه عبادتها و مجاهدتها و ریاضتها بوده است .
منبع: لا لی الاخبار. ج 1، ص 116

 

 

مقدس اردبیلی

 

مقدس اردبیلی

مقدس اردبیلی

 

 

مقدس اردبیلی

 

 

مقدس اردبیلی

 

 

مقدس اردبیلی

 

مقدس اردبیلی


 

شرفیابی علامه حلی محضر امام زمان ارواحنافداه

کمک امام زمان به علامه حلی برای یادداشت برداری از  کتاب معاندین 
حجت الاسلام و المسلمین مرحوم شیخ احمد کافی 
 
 
 
 
 
 
==========

انیمیشن دیدار علامه حلی با امام زمان
پرسش علمی علامه حلی از امام زمان در راه و ارجاع دادن حضرت به کتاب تهذیب شیخ طوسی (یکی از کتب اربعه)


 
 
===========

عنایت امام زمان عج به علامه حلی در مورد حکم اشتباه ایشان
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند


=====
احتجاج علامه حلی با یک سید ناصبی در مورد اللهم صل علی محمد و ال محمد
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند

 
======
احتجاج علامه حلی با سلطان خدابنده وتغییر مذهب رسمی کشور به شیعه
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند

 
 
=============


درایت علامه حلی با استفاده از کلام حضرت علی ع در مقابل حمله مغولها
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند


 



============

روضه خوانی علامه حلّی برای امام زمان(عج الله) روضه حضرت علی اصغر(ع)




====

مجاهدت علمی علامه حلی 
سخنران شیخ حسین انصاریان

علامه حلی در گرمای 50 درجه حله 523 جلد کتاب نوشتند.



======




 


مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
ما یک دشمن قوی ‌ای داریم که خیلی پهلوان است، خیلی هم ملاّ است، و از همه چیز اطلاع دارد. او دائماً در کمین ما است، از گمراه شدن ما لذت می ‌برد، از فسق و فجور ما کیف می‌ کند. بنای او هم در اغوا و اغفال و گمراه کردن ما است. در مقابل خدای متعال زانو به زمین زده و گفته است: فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین» می‌ گوید: خدایا به مقام عزت تو، به بزرگواری تو، هر آینه گمراه خواهم کرد، همه این ‌ها را، تمام افراد بشر را، گمراه می ‌کنم، مگر آن بندگانی که مُخلَص باشند، یعنی قلب آن‌ها خالص برای تو باشد، و روزنه‌ای در دل آن‌ها از غیر تو باز نشده باشد. قلبی که خالص برای خدا باشد، شیطان در او راه پیدا نمی ‌کند، امّا اگر به قدر روزنه سوزنی، راه هوی، راه هوس، راه حیوانیت، راه شهوت، راه غضب، راه‌ های غیر خدایی باز شد، از همان راه، وارد می ‌شود و قلب را کج و معوج می ‌کند، و قلب را منقلب و وارونه می ‌کند. او به راه‌ های کج کاری ندارد. به یهود و نصاری که به راه کج می ‌روند، کاری ندارد. به منحرفین دیگری که از صراط مستقیم عبودیت خدا خارج شده ‌اند، کاری ندارد، آن ‌ها از راه بر کنار هستند، آن ‌ها هرچه بروند، از مقصد دورتر می‌ شوند. به فساق و فجّار کاری ندارد، آن‌هایی که الان در کاباره ها مشغول فسق و فجور هستند، به آن ‌ها کاری ندارد، خود آن‌ ها به چاه افتاده‌ اند، فقط یک مراقبی را می ‌گذارد که آنها از چاه بیرون نیایند. امّا خودش با آن قدرت و توانایی که دارد، سر راه راست می نشیند، همان راهی که در هر نماز، ما از خدا طلب می ‌کنیم، که خدا ما را به آن راه، هدایت و رهبری کند. او، در دور شدن ما، از ساحت قدس الوهیّت است، قسم هم خورده است که این‌کار را می‌ کنم.
بنده از او می‌ ترسم، چون چنین است، ناچار هستم به پناه بروم. آن خدایی که شیطان را آفریده است و او را مسلّط کرده است، آن خدا عالم‌ تر از این است که در برابر یک چنین دشمنی، برای ما پناهگاهی قرار نداده باشد. وقتی این سگ را ول کرده است، نمی ‌شود ما را بدون پناهگاه بگذارد، بی حامی و حافظ بگذارد. یکی از ادلّه وجود حجّت همین است. بنابر این، یک پناهگاهی معیّن کرده است، که هرکس به پناه برود و در این دژ وارد شود، از خطرات شیطان، و از زلاّت و لغزش‌ های حاصل از اغوای شیطان، مصون و محفوظ بماند.
یکی از القاب ائمه ما، الکهفُ الحصین» است، و امروز، یکی از القاب امام عصر علیه السلام است. او پناهگاه محکمی است که خدای متعال برای ما معین کرده است، و به ما امر کرده است که به این پناه برویم. او، آن دژ محکم خدایی است که ما، اگر به پناه آن پناه‌گاه برویم، از تیراندازی‌ های شیطان، مصون و محفوظ می‌ مانیم. خدا را آگاه و گواه می‌ گیرم بر این مطلبی که می ‌گویم، و این مطلب علاوه بر جنبه ‌های علمی و منطقی، جنبه ‌های تجربه و امتحان‌ های شخصی خود من است. در هر مطلبی که من به پناه امام زمان علیه السلام رفتم، در هر مشکلی که به ساحت ولایت آن حضرت پناه بردم، آن بزرگوار به اذن خدا، حفظ و نگهداری کرد. پناه بردن به او، عین پناه بردن به خدا است، زیرا که خدا او را پناهگاه ما قرار داده است. به شما هم توصیه می ‌کنم در هر مشکلی، اگر متوسل به ولیّ وقت شوید، ولیّ وقت، به اذن الله تعالی، حلّ آن مشکل می ‌کند، و گره گشایی می ‌فرماید، در تمام مراحل، در خطئات و خطرات، مادی و معنوی، اصلاً خدا او را برای این کار گذاشته است. هرکس که در دژ ولایت او وارد شد، شیطان کوچک‌ تر از آن است که بتواند او را در ارکان و اصول و حقایق انسانی منحرف کند. نوع انحرافات برای انقطاع از مقام ولایت ولی عصر علیه السلام است.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب اول ماه رمضان1390قمری)


سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالحسین بندانی نیشابوری

به مناسبت گرامی داشت ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیه 
در بیت اهرا قم (حسینیه آیت الله سید محمد باقر موحد ابطحی)
دانلود فایل صوتی سخنرانی به مدت 30 دقیقه 
متن سخنرانی تقریبا عینا پیاده شده است.

 

قال رسول الله : أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ  {1}
هر کس که قائل به وحدانیت است مدیون حضرت خدیجه س و حضرت ابوطالب ع است.
خدیجه به معنای گسسته شده و دور شده و جدا شده از هر بدی و پلیدی و زشتی است.
علامه مجلسی می فرمایند این مقام برای هر کسی نیست، برخی ها زوجه نبودند برای پیغمبر.
ابن ابی الحدید می گوید که پیامبر برخی از حاج خانم هایشان را طلاق دادند و پدرشان آمدند و اصرار کردند.
برخی از ن پیامبر حبشه بودند و به پیامبر نرسیدند و از دنیا رفتند.

فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی النَّبِیِّ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛ {2}

 

پس، آن بر پیامبر سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود.
علاقه رسول الله به حضرت خدیجه س همراه با حب شدید بود و تا زنده بودند هر وقت اسم خدیجه کبری را می شنیدند گریه می کردند.{3} {4} {5}

امام صادق ع می فرمودند:

پیامبر کفش می پوشیدند می گفتند خدا رحمت کند خدیجه را.
عمامه بر سر میگذاشتند تا به مسجد بروند می گفتند خدا رحمت کند خدیجه را.
از در خارج میشدند می گفتند خدا رحمت خدیجه را.
وضو می گرفتند تا به نماز بایستند می گفتند خدا رحمت کند خدیجه را.{6}


روزی گوسفندی قربانی کردند و گفتند اول ببرید برای رفقای حضرت خدیجه ست که چند پیرزن بودند که هم دوره و محب حضرت خدیجه س بودند. {7}
 

پیرزنی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید، پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب فرمود: انها کانت تأتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه سلام الله علیها به خانه ی ما می آمد (و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه سلام الله علیها برخوردار بود) همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است. {8}
رسول الله فرمودند: ما قام ولا استقام الدّینُ إلاّ سیف علیٍ و مال خدیجة {9}
اصلا دین  قوتی نمی گرفت که بایستد مگر به ذوالفقار مولی الموحدین امیر المومنین و اموال حضرت خدیجه س. 
این حرف ساده ای نیست که اموال حضرت خدیجه س در ردیف ذوالفقار حضرت علی ع قرار گرفته.

اولین زنی که پیامبر ایمان آوردند. {10}

اولین زنی که در ملا عام به پیامبر برای نماز جماعت اقتدا کرد. {11}

اولین زنی که در میان مشرکین ایمانش را ظاهر کرد. {25}
اولین زنی که در این عالم خاکی ولایت مطلقه حتمیه ختمیه الهیه امیر المومنین را قبول کرد. ایشان از اولین سابقین هستند.
رسول الله از غار حرا به منزل آمدند و به حضرت خدیجه فرمودند که ایمان بیاور. حضرت خدیجه عرض کردند ایمان آوردم از روز اول. رسول الله فرمودند آن اسلام است. امیر المومنین جوان بودند. پیامبر ص فرمودند یا علی بیا. پیامبر دست شان را روی دست امیر المومنین گذاشتند و به حضرت خدیجه س فرمودند که دستت را روی دست من بگذار و با ایشان بیعت کن، در غدیر شما نخواهید بود. {12}
اولین زنی که با حضرت علی ع بیعت کرد خدیجه بنت خویلد بود.
قبل از اسلام به خدیجه کبری، طیبه و طاهره مبارکه می گفتند. {13}
 ایشان معلم انجیل حقیقی بودند.
برای اولین بار دختری به خواستگاری پسری آمده است.
حضرت خدیجه س تجارت و مال شان را در اسلام دادند. پیامبر مدتی چوپانی کردند، ما بعث الله نبیا إلا رعى الغنم.{14}

مضاربه قبل از اسلام بوده است و حضرت خدیجه س قبل از اسلام به مضاربه عمل می کردند. اسلام چند چیز را که از قبل اسلام انجام میشد را تائید کرد، یکی از آنها مضاربه بود. {15}

حضرت خدیجه س 400 کارگر داشتند و از کوه ابوقبیس هر که به اطراف می نگریست چند خیمه میدید که روزش صورت گاو و گوزن و پوست شان بود. آنجا منزل خدیجه کبری س بود. چون هر روز سفره های اطعام برای فقرا پهن بود.
حضرت خدیجه کبری س کشیش عالمی را فرستادند که با رسول الله به تجارت برود. وقتی که برگشتند به حضرت خدیجه س عرض کرد: من ندیدم پیش کسی آب دهان بر زمین بیندازد. ندیدیم که تازیانه به شتر و اسب بزند. به درخت خشک که تکیه میداد سبز می شد. وقتی با این جوان بودم ابر روی سر من بود. گفتم حتما من سالیان دراز در کلیسا عبادت کردم و وجود این ابر به خاطر من است. از او جدا شدم اما دیدم که ابر بر بالای سر او مانده است.
منزل حضرت خدیجه س از آثار باستانی مکه بود که از زیر خاک در آوردند و عکس هایش منتشر شد. بعد از مدتی آل سعود دستور دادند که روی این منزل سرویس بهداشتی بسازند.
وقتی حساب و کتاب حضرت خدیجه با رسول الله تمام شد، حضرت خدیجه س به پیامبر  از پشت پرده گفتند آیا شما نمی خواهی ازدواج کنید؟ پیغمبر فرمودند من هی؟ حضرت خدیجه س فرمودند با فردی گندمگون با قد فلان که دینار و درهمی هم از مال دنیا دارد.آن خدیجه کنیز شماست. پیامبر رفتند و عمو آمدند.
در صحیح بخاری آمده است که که حضرت خدیجه س 45 سال سن داشتند و بقیه هم از بخاری نقل کردند، در حالی که کان عذرا باکره. عام الفیل سال ولادت پیغمبر ص بوده است، و همچنین سال ولادت حضرت خدیجه کبری س. بیهقی نیز در کتاب اَلْبِدایَةُ وَ النَّهایة آورده است.
حضرت خدیجه س همسن پیغمبر بودند. برخی می گویند 26 و برخی میگویند 28 سال داشتند. {16}
برخی می گویند ام المومنین حضرت خدیجه س دو همسر اختیار کردند، راویان اینها در کتب شیعه و سنی مقبوح هستند.و هیچ کدام از آنها وثاقت ندارند.

سوال این است چرا اهل خلاف این قدر بر این موضوع اصرار دارند؟ چون نتوانستند به حضرت زهرا س جسارت کنند و به سراغ حضرت خدیجه س رفتند.
می گویند سه نفر از بقیع دفن هستند که دختران پیغمبر هستند. 
علما ما کتب بسیاری در این باره تالیف کردند از جمله کتاب بنات النبی که در آن آمده است که این سه نفر دختر خوانده های رسول الله بودند. در  کتاب الاغاثه فی بدع الثلاثه از سید اسماعیل کوفی که 700 سال قبل میزیسته است ، آماده است که حضرت خدیجه خواهری داشتند به اسم هاله. هنگامی که شوهرش فوت کرد، وضع مالی خوبی نداشت.پیامبر هاله و سه دخترش را تحت تکلف خودشان قرار دادند. بعد از مدتی که هاله از دنیا رفت پیامبر این سه دختر را بزرگ کردند و این سه دختر به پیامبر بابا می گفتند و حضرت زهرا س به این سه دختر خواهر میگفتند. {17}
و خدا تنها یک دختر به پیامبر داد که جوهره وجود ولی الله عظمی فاطمه زهرا س بودند.
نسل هشتم پدر حضرت خدیجه س به جناب قصی بن کلاب بر میگردد که از اجداد پیغمبر هستند. نسل سوم مادر حضرت خدیجه س به جناب نوئی برمیگردد که از اجداد رسول الله بودند. اجداد حضرت خدیجه س موحد و یکتا پرست بودند. نسل حضرت خدیجه س و حضرت محمد مصطفی ص به حضرات اسماعیل و ابراهیم ع بر میگردد.{}
مسلمانان با پول چه کسی به حبشه رفتند؟ حضرت خدیجه کبری س.
روزی حضرت خدیجه کبری س از طائف برمیگشتند و دیدند بس که پیغمبر را زدند خون از سر و محاسن خشک شده است.
امام صادق ع می فرمایند وقتی جدمان رسول الله هر روز از خانه بیرون می رفتند، حضرت خدیجه س برای شان صدقه کنار می گذاشتند.
حضرت خدیجه س وقتی دیدند که سر و صورت پیامبر ص خونی است  از فردا همراه پیغمبر میرفتند و جلوی حضرت راه می رفتند و وقتی سنگ میزدند چادرشان
چنین مادری بودند که دخترشان در کوچه برای شوهرش آمد
امام صادق ع می فرمایند که از 124 هزار پیغمبر برای زنی از ن پیغمبران هیچ وقت این گونه نبوده است که هر وقت جبرئیل نازل میشده است گفته باشد سلام ما را به خدیجه برسان. {19}
اصلا آیا در این عالم هر کسی لیاقت دارد که مادر خانم مولی الموحدین امیر المومنین بشود؟ یا عروس فاطمه بنت اسد یا عروس ابوطالب. همین بس حضرت خدیجه کبری را که مادربزرگ امام حسن و امام حسین ع بودند.
هر یک از اهل بیت که میخواستند خودشان را معرفی کنند با ایشان خودشان را معرفی می کردند.
امام حسین ع در ظهر عاشورا فرمودند مرا میشناسید؟ جدم که بوده است؟ خدیجه بنت خویلد. {26}
این دلالت بر عظمت حضرت خدیجه کبری دارد.
برای دو نفر، رسول الله و امیر المومنین ، جبرئیل پیام آورد که تا زمانی که حضرت خدیجه س و حضرت فاطمه س زنده هستند نباید با کس دیگری ازدواج کنید.
هیچ کس جای آنها را نخواهد گرفت.
امام صادق ع می فرمودند جدم رسول الله تا زنده بود بر فراغ حضرت خدیجه گریه می کردند.  خیلی حرف است، با این که در هنگام فوت نه حضرت خدیجه کبری را به ظاهر کتک زدند و نه مطالب دیگر این عظمت خیلی خاص است و برای احدی نیست.
سالی که جناب ابوطالب از دنیا رفتند، برخی از اقوال 45 روز، 48 روز،43 روز که معادل 23 تا 27 رجب است، حضرت خدیجه س از دنیا رفتند. که این سال مشهور است به سال عام الحزن چون سال حزن و اندوه رسول الله بود.
عظمت به حدی هست که همه چیز را در راه خدا میدهد و در یک خانه گلی و یک حصیر کهنه و کاسه ای سفالی به سر میبرند.
در لحظه وفات حضرت خدیجه کبری س می فرمایند که یا رسول الله، آقا از من راضی باشید و حلال کنید اگر کوتاهی کردم. پیغمبر بسیار گریه کردند و فرمودند هر چه داشتی دادی.{20}

در پرانتز بگویم:
ما هر چقدر به حاشیه میرویم و از اعتقادات مان کوتاه میاییم دشمن تقویت می شود.
از حضرت ابوطالب و حضرت رقیه شروع شد و دو سالی هم هست که شروع کردند برای حضرت علی اصغر حرف های نامربوط زدن. جزوه ای 200 صفحه ای نوشتند که مثل حضرت رقیه ایشان هم
در همین قم راحت می فروشند و .
از دیوار قلعه شروع می کنند تا برسند به خود قلعه.
ضرب المثلی است که می گوید روزی تکه آهنی به درختی گفت می خواهم قطع ت کنم. گفت نمی توانی. گفت می توانم. گفت یکی از شاخه های خودت را قطع میکنم و دسته درست میکنم و بعد قطع ت می کنم. و همین میشود که از خود شیعه و خود حوزه علمیه
در زمان مقدس اردبیلی در نجف اشرف شاطران نانوایی کسانی بودند که حدیث کسا و زیارت عاشورا را از حفظ بودند تا زمانی که نان را داخل تنور میگذارند و در می آورند زیر لب زمزمه کنند.
از 400 طریق به ما رسیده است، آنها می گویند عبا راه راه بوده است و ما می گوییم که ساده بوده است. بعضی میگویند که منزل حاج خانم کوچک رسول الله بوده است و ما شیعیان می گوییم در منزل ام سلمه بوده است.
در غدیر مسیر حجاج را عوض کردند و مسجد غدیر را خراب کردند تا یاد غدیر برود.
کوتاهی نکنید. در مصر 250 سال فاطمیون حکومت کردند منتها خیلی زدند به حاشیه و تقیه، نتیجه اینکه اصل و فرع رفت و همه سنی شدند. در حالی که قبلا غدیر را جشن می گرفتند.
یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی {21}
برترین اعیاد امت من غدیر است.
ما در خیلی موارد کوتاهی کردیم تا برسد به خدیجه کبری س.
ما 4 عید داریم. جمعه و فطر و قربان و غدیر. هر 4 عید نماز و خطبه دارد. نماز جمعه را می خوانیم با دو خطبه ش. عید قربان را با دو خطبه برپا میکنیم. با دو خطبه عید فطر نماز به جا می آوریم اما غدیر کجا رفت؟
چون غدیر فقط یک خطبه دارد و در آن باید از فضائل امیرالمومنین گفته شود و هیچ کس نمی خواند.
از کوتاهی های ما این است که در منازل مان اسم خدیجه کم داریم. اسم رقیه و محسن کم است. این تبلیغ خاص است. در سال میلیون ها بار گفته میشود. اگر در هر خانه ای یک محسن باشد، یک رقیه باشد، یک خدیجه باشد،  میلیون ها بار این اسم گفته میشود و این تبلیغ محسوب میشود. حسن و حسین و جواد و هادی و زینب و فاطمه و رقیه و محسن و . 
هم دهان با بردن این اسامی معطر میشود و هم بدن های مان متبرک میشود و هم منازل مان متبرک می شود و هم تبلیغ امر اهل بیت است. مصداق بنر و پوستر و اعلامیه است، هیچ کاری هم با کسی نیست و در خانه ش است.

حدود 8 9 سال قبل در لندن جلسه شیعه شناسی برگزار شد که بعد 11 ماه در اخباری که جامعه مدرسین منتشر کرد معلوم شد که نیمی از این انجمن شیعه شناسی یهودی بودند و نیمی دیگر وهابی.
360 راهکار برای براندازی شیعه دادند:
1. کاری کنیم که اسامی بچه های شان عوض شود.
2.مشکی ها را از تن شان در بیاوریم.
3. زیارت عاشورا و حدیث کسا و روضه را بدل کنیم فقط به قرآن. چون آن نفر چشت در گفت حسبنا کتاب الله .
4. چرا به زیارت و سنگ و چوب پرستی می روید و به فقرا برسید.
از راه خود شیعیان وارد شدند و اتفاقا خیلی های ش نتیجه داده است.
در زبان و قلوب بقیه اثر گذاشته است تا برسد به ما، با اینکه میدانیم دروغ است.
در قدیم کسی دروغکی گفت که فلان جا آش میدند، مردم دیگ و قابلمه به دست به سمت آنجا رفتند. اون شخص دید خیلی ها قابلمه به دست دراند به آنجا میروند خودش هم یک قابلمه برداشت برد که آش بگیرد و گفت نکنه واقعا جدی آنجا آش میدهند.
اسم های عجیب و غریب انتخاب می کنند و می گذراند لای قرآن و می گویند از لای قرآن اسم را درآوردیم.

پرانتز بسته

ایام مریضی حضرت خدیجه کبری س شد،به رسول الله گفتند میشه شما تشریف ببرید در صحن حیاط، ببینید تا آخر عمر ایشان حیا را رعایت می کردند.
به حضرت رسول الله گفتند که من در انجیل حقیقی خواندم که پیغمبری می آید و صبر کردم تا با شما ازدواج کنم. {22}
با این حیا و عفت به رسول الله گفتند که می خواهم چیزی به دخترتان بگویم و از شما خجالت می کشم. میشه به صحن حیاط بروید؟ حضرت رسول به صحن حیاط می روند.
کمی بعد حضرت زهرا که 4 سال و 5 6 ماه بیشتر نداشتند از اتاق بیرون می آیند. رسول الله فرمودند دخترم مادرم به تو چه گفت؟ حضرت زهرای اطهر گفتند که مادرم گفت من از عوام النسا هستم و زن معمولی هستم. شاید اعمالم را خوب انجام نداده باشم، به پدرت بگو وقتی از دنیا رفتم آن عبایی را که سر شانه شان است و وحی بر او نازل میشد را خواهش می کنم روی بدنم قرار دهد تا به برکت آن عبا خدا خدیجه را رحمت کند.
پیغمبر سخت گریست و آمد داخل اتاق و فرمود شما تمام زندگی ت را دادی و اکنون یک عبای کهنه می خواهی و خجالت میکشی؟
در اینجا جبرئیل نازل شد و فرمود یا رسول الله سلام ما را به خدیجه بنت خویلد برسان و بگو برای مادر فاطمه س در بهشت قصری ساختی که یا پارچه در است و مثل ش برای احدی نیست و از داخل بیرون آن دیده میشود و از بیرون داخل آن دیده نمی شود.
جبرئیل در ادامه عرضه داشت یا رسول الله خدیجه نگران کفنش است، این کفن از بهشت برای اوست.
برای اولین و آخرین از انبیا، سابقه نداشته است جز برای حضرت خدیجه  برای همسران سایر انبیا کفن از بهشت آورده شود. البته بحث معصومین جدا است.
حضرت خدیجه کمی بعد فرمودند میشود دخترمان زهرا را به حیاط ببرید، کاری با شما دارم.
رسول الله زهرای مرضیه را به صحن آوردند و او را بوسیدند و در حیاط گذاشتند.  ایشان ام ابیها بودند.
امام صادق ع می فرمودند از وقتی که حضرت زهرای اطهر شروع به راه رفتن کردند وقتی وارد اتاق می شدند پیامبر تمام قد جلوی ایشان میایستاد و بعد می بوسیدشان و میآوردند در جای خودشان می نشاندند. {23}

رسول الله حضرت زهرا 4 ساله را در حیاط گذاشتند و به اتاق آمدند. و گفتند یا خدیجه کبری چه شده است؟

بی بی دارد از دنیا می رود و دخترشان فاطمه تک و تنهاست و از فرزندان پیغمبر طیبه و طاهره بودند و قاسم و یحیی که بین 6 تا 8 سالگی همه شان فوت کردند.
حضرت خدیجه گفتند: یا رسول الله  فاطمه من بعدی یتیمه وحیده صغیره 
فاطمه بعد از من یتیم است و تنهاست و کسی را ندارد و کوچک است. خلاصه شما هم باید ازدواج کنید. اگر کسی را به منزل آوردید مبادا به صورت دخترم بزند، مبادا کتک ش بزند، مبادا کسی به صورت دخترم سیلی بزند. پیغمبر فرمود تا زنده م از او مراقبت می کنم. {24}

 

اما عرض میکنم یا رسول الله به ظاهر شما بین در ودیوار نبودید، به ظاهر در کوچه نبودید.

امام صادق ع به راوی فرمودند: هر که با هر چه داشت به بدن مادر ما جسارت کرد. به محمد بن مسلم فرمودند بی مهابا می زدند و نگاه نی مکردند که به کجا می خورد. پدرم امیر المومنین خودش را سپر کرد، عمامه از سرشان افتاد و به بدن امیرالمومنین.
عرضم اینه بی بی شما کتک خوردید و هر چه کردید شوهرتان را بالاخره سالم به منزل برگرداندی. اما از حرم تا قتلگاه زینب صدا می کرد حسین. وقتی آمد دید وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ


هر جا نشستی به قصد فرج سه بار بگو یا زهرا.

 

ادامه مطلب



مرحوم آیت الله شیخ در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
مکان‌هایی که می ‌شود امام زمان علیه السلام را پیدا کرد کجاست؟ معلوم است، امام زمان علیه السلام که به سینما نمی‌ رود، امام زمان که به . نمی‌ رود. امام زمان علیه السلام قطعاً و یقیناً حرم سیدالشهداء علیه السلام می‌رود. حرم امیرالمومنین علیه السلام، حرم امام رضا علیه السلام، حرم موسی بن جعفر علیه السلام، سامرای شریفه، سرداب مطهر، عرفات در روز عرفه، حائر امام حسین علیه السلام در روز عرفه برای زیارت عرفه، مسجد کوفه، مسجد سهله، حرم حضرت معصومه علیهاالسلام، بقاع متبرکه معصومین و معصوم ‌زادگان، این‌ها مکان ‌هایی است که حضرت تشریف می برند. تو را به حقّ خدا، خودت کلاهت را قاضی کن، نمی ‌خواهد به من بگویی، خودت قضاوت کن، ببین چطوری هستی. آیا شده است که یک سفر به مشهد بروی، به عنوان این‌که شاید گم شده خود را در حرم جدش امام رضا علیه السلام ببینم. آیا شده است؟ به این فکر افتاده اید؟ یکی از مکان‌ هایی که می ‌شود او را پیدا کرد مشهد است. آن ‌قدر حضرت را در حرم امام رضا علیه السلام، در رواق‌ های حرم، در خیابان مشهد، در دو فرسخی مشهد، بالاسر، پایین‌ دست مشهد، دیده اند. در خود خیابان مشهد، در چهار باغ و خیابان نادری حضرت را دیده‌اند. آن حضرت را به لباس عربی، به لباس ی، به لباس ‌های عادی دیده اند. آن حضرت به زیارت امام رضا علیه السلام می ‌آید. چطور شد تو که شیعه هستی، علاقه داری، اگر پول به دستت برسد و بتوانی، خودت را به حرم امام رضا علیه السلام می رسانی، می ‌گویی11 ذی العقده روز ولادت حضرت است، 23 ذی العقده روز زیارتی حضرت است، بروم زیارت کنم. آن‌ وقت امام زمان علیه السلام میل ندارد به زیارت جدش بیاید؟ او که به پول، گذرنامه، قطار، هواپیما و . نیاز ندارد. پا را از این‌جا برمی‌ دارد و پای دیگر را مشهد می ‌گذارد. نکته حساس این‌جاست. نمی ‌گویم شما به زیارت امام رضا علیه السلام نرفته یا نمی‌ روید. امّا یک نوبت شده به این قصد، یعنی قصد پیدا کردن و دیدن گم شده، به زیارت حرم امام رضا علیه السلام بروی؟ اگر رفته‌ای خوشا به حالت. بنده هم از تو التماس دعا دارم. محال است کسی این ‌طور سلسله جنبانی کند، کسی این‌طور در مقام باشد و گوشه ابرویی به او نشان ندهند، محال است. اگر در این وادی بیافتی و سوزت بگیرد، چیزها می ‌فهمی. اگر دنبال امام زمان علیه السلام افتادی، بالاخره می ‌رسی! اگر در سوز و گداز شدی، عاقبت، این محبّت، تو را پیوند می‌دهد. عاقبت، تو را می ‌کشاند. حالا چطوری و چطور، دیگر بحثِ آن مقتضی گفتن نیست. یک سفر نشده است که ما به خیال و هدفِ پیدا کردن گم شده خود به مکه برویم. جون از مسلمّات است که آن حضرت همه ساله روز عرفات را به عرفات تشریف می ‌آورند، این امر، قطعی است. در نزد بزرگان مسلّم و قطعی است که حضرت روز عرفه به زیارت امام حسین علیه السلام هم می ‌روند، زیرا زیارت عرفه سیدالشهداء علیه السلام هم خیلی مقام دارد. آیا شده است که یک سفر به مکه بروید به این قصد که آقای خودم را در عرفات ببینم و چشم‌های من به صورت او بیافتد؟ خواه بشناسم و خواه نشناسم. چون افتادن چشم به صورت حضرت اثر دارد، خواه بشناسی و خواه نشناسی. اصلاً دیدن آن جمال دل‌آرا، و متّصل شدن شعاع چشم ما به آن رخ زیبا، یک اثری در ما دارد.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، جمعه 7 ماه رمضان1390قمری

سخنرانی شیخ حسین انصاریان
برای اباعبدالله بلند گریه کنید و گریبان چاک دهید

دانلود این سخنرانی ده دقیقه ای

 

در جواب آنهایی که در گریه بر ابا عبدالله حسودند یا جاهل ند یا گریه را خدا رزق شون نکرده است:
شیخ طوسی در کتاب تهذیب که از کتب اربعه شیعه می باشد در باب ضرر زدن به بدن کندن ناخن و مو و پوست روایاتی را نقل میکند یا در مسائل خانوادگی به صورت و سر زدن گریبان پاره کردن یه بخشی را میگویند حرام است. لطمه زدن و پوست رو کندن و ناخن را کندن . یه بخشی را میگوید مکروه است. گریه کنید چرا گریبان پاره میکنید و لباس را پاره می کنی. در ادامه میگوید من تا اینجا را میتوانم طبق روایات فتوا دهم دنباله ش را باید برویم فتوا امام صادق را ببینیم .

در تهذیب آمده است که بسیار کار بی ربطی است که گریبان چاک دادن در مصائب، الا بر امام حسین ع  "ولقد شققن الفاطمیات" تمام دختران و عمه های ما در کربلا گریبان چاک دادند.  وا حسینا
"ولقد شققن الفاطمیات" امام صادق ع نمی فرمایند ن اصحاب، ن غریبه، بلکه یعنی خانم هایی را میگوید که مخ فقه و مخ حلال و حرام بودند انها را میگوید فاطمیات.
داریم دست زیر چادر برده زینب  س و گریبانش را پاره کرده و فریاد میزد وا حسینا.
"ولقد شققن الفاطمیات" امام صادق به ما مجوز نمیدهد که اگر نامحرم باشد بشوید و سینه بزنید.

یک عده ای می نویسند در سایت ها که برای چه بلند بلند گریه می کنید و برای چی داد میکشید؟
کتاب کامل ایارات در راس معتبرترین کتب ما است. در این کتاب آمده امام صادق ع وقتی میدیدند که اصحاب و شیعیان برای ابا عبدالله عربده میکشند و داد میزدند، در جا به سجده می رفتند، امام صادق گریه میکردند و می فرمود:
اللهم و ارحم الصرخه التی کانت لنا
خدایا رحمت فرما شیونهای شدیدی که برای ما بلند میشود

ما در تور ابی عبدالله صید شدیم. یواشک گریه کنیم؟ مگه می ترسیم؟ ما داد میزنیم.

امام صادق باز فتوا میدهند: تلطم الخدود.
تمام ن فقه دان ما، عالم ما، تمام بچه های زهرا کربلا با همه زور به سر و صورت و سینه می زدند. 

 

===========
متن کامل روایت:
قال الصادق علیه السلام : 
ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات 
علی الحسین بن علی علیه السلام 
و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب.

امام صادق علیه السلام میفرمایند:
همانا گریبان دریدند وبر گونه ها لطمه زدند فاطمیات
بر حسین بن علی علیه السلام 
وبر مثل چنین بزرگمردی باید لطمه زد و گریبان درید. 

تهذیب الاحکام ج8 ص325
روضة المتقین ج8 ص 68
وسایل الشیعة ج22 ص 402


 


 


سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین صادق فائق
سخنرانی محرم الحرام 1437 - پاییز 94
 
 دانلود کل این سخنرانی در سایت ماهء معین
دانلود همین بخش از سخنرانی 
زمان ده دقیقه

 

  • یکی از مسائلی که در روزگار ما محل ابتلا شده است این است که روی تلفن های همراه آهنگ هایی را نصب می کنند. اگر شما میدانید که تلفن شخصی دارای همچین زنگی است در غیر موارد ضرورت مجاز نیستید که به او زنگ بزنید. و اگر بتوانید از طریق دیگری با او تماس بگیرید یا تماس شما ضرورت جدی ندارد خود این زنگ زدن مصداق تولید غنا می باشد که حرام است. 
    خود شخص هم باید این آهنگ را از روی  گوشی موبایل خود بردارد اگر او چنین نمی کند زنگ زدن به آن تلفن برای شما جایز نیست. چرا؟ چون ایجاد غنا به جوری که به شما مستند باشه جایز نیست و حرام است. چون با زنگ زدن شما این صدا از گوشی او پدید می آید، این کار به شما و تماس شما منتسب است و  لذا شما دارید این صدا را ایجاد میکنید هر چند که زمینه ش را خود او فراهم کرده است ولی شما از زمینه ای که او به غلط ایجاد کرده است نباید کاری کنید که سر انجام این کار به شما مستند شود و این از جمله مواردی است که افراد باید به آن توجه داشته باشند. 
    به همین مناسبت تذکری را درباره مفهوم و معنای غنا عرض بکنم که این هم محل ابتلای زیادی است بلکه در برخی از روایات داریم که یکی از چیزهایی که در زمان غیبت بازارش متاسفانه بسیار گرم میشود بازار تولید و شنیدن غنا است، در کافی شریف آمده است. در برخی از کتب دیگر نیز آمده است.
    در دوران غیبت دستگاه های موسیقی خیلی ظاهر و آشکار است و به صورت علنی از آن استفاده می کنند.
    برخی از فقها غنا و موسیقی را از هم تفکیک کردند و برخی ها هم تفکیک نکردند. علت تفکیک و عدم تفکیک ش را اینجا عرض نمی کنم. 
    غنا را به آوازه خوانی می گویند که انسانی انجام میدهد و میخواند و متنی را متکی به حنجره تولید میکند و نه با ابزار ها. اگر آوازه خوانی و آنچه که با حنجره خوانده شود و مناسب مجلس لهو و لعب و خوشگذرانیباشد  اگر کسی بشنود بگوید که این مناسب آن مجالس است، اگر چنین چیزی باشد این صدا را نباید شنید چه مضمون آن مضمون صحیحی باشد و چه مضمون غلط باشد و چه اشعار عاشقانه باشد و چه غیر عاشقانه باشد، از این جهت تفاوتی نمی کند.
    اگر آوازه خوانی باشد که کسی از بیرون بشنود و از او بپرسند این به درد کجا می خورد؟ بگوید به درد مجلس عروسی و رقص پایکوبی میخورد. پس این همان غناست و شنیدنش حرام است و جایر نیست.
    در روایات داریم که : الغناء عش النفاق 
    عُش به معنی لانه و آشیانه است. غنا آشیانه نفاق است.
    یعنی درون و باطن را از اعتقاد تهی میکند ولی برون و ظاهر را نگه میدارد. شخص را ااما بی نماز نمی کند و روزه خوار نمیشود ولی کسی که می شنود بن مایه و باورش لطمه میخورد.
  • در روایات داریم غنا مثل آبی میماند که در کشتزار میریزید. این آب باعث میشود که دانه ها در کشتزار رشد کنند. الغناء ینبت النفاق فی القلب کما ینبت الماء ارع
    همان طور که آب دانه داخل زمین را پرورش می دهد این صدا هم زمینه های نفاق که در شخص  وجود دارد را پرورش میدهد و شخص را منافق میکند در نتیجه مضمونش هر چه باشد نباید شنید.
    موسیقی  یعنی صدای موزون مطبوعی که از ابزارهای خاص خارج میشود مثل تار و تنبور و مابقی چیزها، چه قدیمی و چه جدید این ابزارها. 
    برخی از فقها می گویند هر صدای چه از ابزار موسیقی باشد و چه از حنجره، شنیدنش حرام است، حتی برخی از فقها که در قید حیات هستند فتوا می دهند که حتی مارش و آرم اخبار هم نباید شنید. حتی قبل از انقلاب متدینین وقتی می خواستند اخبار گوش بدهند تا مارش اخبار میشد صدا را قطع میکردند بعد سر اخبار صدا رو بر میگرداندند. الان هم برخی از افراد همچین روشی را دارند. دلیل این امر آن است که فقها حرام می دانستند چه بسا مشهور نظر علمای شیعه همین است.
    برخی از فقها می گویند که مطلق این اصوات حرام نیست هر چند بهتر است حتی از شنیدن آرم اخبار هم پرهیز کنید و می گویند آنچه که از موسیقی حرام است صدای تولید شده از ادواتی است تناسب با مجالس لهو و لعب دارد منهای خواندنی که به همراه آن است.
    البته خیلی از مواردی که الان دست مردم است ترکیبی از غنا و موسیقی است، هم موسیقی ش حرام است و هم آن متنی که با آن خوانده شده است. 
    صدایی که از حنجره خارج شود و چه متکی به ابزار موسیقی باشد اگر این صدا مناسب مجلس لهو و لعب باشد نباید شنید و نباید تولید کرد. و اگر شما به گوشی کسی زنگ بزنید شما دارید تولیدش می کنید و جایز نیست.
     

سخنرانی  مرحوم شیخ محمد باقر علم الهدی
ذی القعده 1386
جلسه سوم
موضوع: حقوق
دانلود فایل صوتی سخنرانی

خلاصه این سخنرانی یک ساعته را می توانید در 10 دقیقه مطالعه نمایید.

 

  • حقوقی که شرع بر عهده ما قرار داده است شامل حق الله و حق الناس است.
    امام سجاد ع در رساله حقوق خود درباره حق الله می فرمایند: حق خدا بر تو این است که او را با اخلاص پرستش کنی و برای او شریک قائل نشوی.
    فاما حق الله الاکبر فانک تعبده لا تشرک به شیئا ؛ فـاذا فعلت ذلک باخلاص جعــل لک علی نفسه ان یکفیک امر الدنیا و الاخره و یحفظ لک ما تحب منها .
    بندگی یعنی فرمانبرداری در حد اعلی و کرنش و خضوع در برابر خدا
    حق الناس: حقوق مردم که بر عهده ما نهاده شده است.

     
  • حقوق را چه کسی تعریف میکند؟
    حق الناس شامل:
    1.احترام فرزند به والدین
    2.فرزند بر پدر و مادر حقی دارد که اگر پدر و مادر رعایت حقوق فرزند را نکنند عاق فرزند می شوند، درست مثل عاق والدین.
    3.صله رحم
    4.رعایت حقوق فرزند
    5.رعایت حقوق همسایه
    6.رعایت حقوق همسر
    7. خوردن مال کسی
    8.دل کسی را بیجا شد و .
    حق الله شامل: نماز و روزه و حج و .

    حق الناس را خدا قرار داده است پس هر حق الناسی، حق الله هم محسوب می شود. ولی ممکن است جایی حق الله باشد اما حق الناس نباشد.
    مثلا کسی که نماز و روزه را انجام نمیدهد به حقوق کسی تعدی نکرده است فقط به دستور دین بی اعتنایی کرده است.
    کسی که ی می کند هم معصیت کرده و قانون دین را زیر پا گذاشته و هم حق الناس بر گردن ش است.
    پس کسی اگر حق الناس را ضایع کرد هم باید شخص را راضی کند و هم باید به خدا العفو بگوید چون دستور خدا را نادیده گرفته است. پس صرف رضایت گرفتن از طرف کافی نیست باید از خدا طلب بخشش کرد.
    شخص هم باید مال مردم را پس دهد و هم استغفار کند.

     
  • در قیامت مسئله حق الناس سخت تر و دقیق تر از حق الله است چون ممکن است خدا حق الله را ببخشد یا سخت بگیرد اما در حق الناس حتما سخت میگیرد چون طرف حساب مردم هستند.

 

  • امام باقر ع می فرمایند: روز قیامت وقتی که مردم سر از  قبر برمیدارند و از اولین و آخرین به صحرای م می آیند و همه منتظر رسیدگی به حساب شان هستند، فرشته ای می آید و ظرف کوچکی (به اندازه ظرف بادکش حجامت) به شخص میدهد که حاوی خون است. شخص متعجب میشود و به او می گویند حساب ت را باید با این خون تسویه نمایی. از آنجایی که به علت کثرت جمعیت  مدت زمان انتظار برای این که به حساب فرد رسیدگی شود زیاد است، فرد با این ظرف کوچک خون دچار فشار روانی میشود و صبر نمی کند و فریاد میزند که خدایا این خون چیست؟ من نه قاتل کسی بودم و نه شریک قتل. خداوند می فرماید آقای فلانی کشته شد و خونش را تقسیم کردیم و این سهم تو است. درباره مقتول وقتی در قید حیات بود حرفی زدی که یک کلاغ چهل کلاغ شد و به گوش دشمنش رسید و باعث شد او را بکشد. و شما شریک خون او هستید.

    یُونُسُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ یُحْشَرُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا نَدِیَ دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ  أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَه‏ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً فَیَقُولُ بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَایَةَ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَلَیْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا وَ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِهِ. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 371

     
  • درباره حق الناس تا طرف مقابل راضی نشود خدا رها نمیکند ممکن است طرف بهشت را نخواهد و صرفا قصاص بخواهد.
     
  • در وسائل این حدیث آمده است: دو قبیله در زمان رسول الله به یکدیگر تفاخر می کردند و هر کدام امتیازات خود را می گفتند تا دلیلی باشد بر برتری شان. تا این که یکی از قبایل گفت که ما در راه خدا شهید دادیم پس بالاتر هستیم.
    رسول الله فرمودند به شهیدتان افتخار نکنید. شهید شما بعد از این که به درجه رفیع شهادت رسید تا الان پشت در بهشت معطل است به خاطر یک درهمی که به یک یهودی بدهکار است.

صریح روایات این است که اگر به کافری ستم کنید در عقبه حق الناس مومن به خاطر حق کافر مواخذه میشود چون بحث عدل الهی است.

  • حتی فروشنده و خریدار هم بر گردن هم حق دارند.
    فروشنده باید سعی کند که به نفع خریدار کمی بیشتر بدهد، مثلا پارچه فروش کمی بیشتر پارچه دهد یا در بقالی کمی بیشتر بر روی ترازو بریزد.
    خریدار باید سعی کند کمتر بریزد تا به نفع فروشنده شود.
    مرحوم شهید در شرح لمعه می فرماید اگر هر دو نفر خواستند به این مستحب عمل کنند آن کس که متر و ترازو در دست او است مستحب است که او عمل کند.
    فروشنده بیشتر برای خریدار بکشد و اگر احیانا سر فروشنده شلوغ بود و خود مشتری پشت ترازو قرار گفت و وزن کرد کمتر بردارد تا به نفع فروشنده شود.
    حالا خودتان ببینید ما چقدر با اسلام فاصله داریم.

     
  • در اسلام به ما گفته میشود که حقوق دیگران را رعایت کنید تا گرفتار حق الناس نشوید، حقوق را بشناسید و آن عمل کنید. و البته از سویی دیگر شرع مقدس می گوید از حقوقی از شما که دیگران تضییع کردند بگذرید.

وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ آیه 22 سوره نور
و باید عفو کنند و گذشت نمایند مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است.

از حقوقی که از شما ضایع شده است بگذرید تا خدا هم از حقوقی که شما از او ضایع کردید بگذرد و بگویید خدا از بنده تو به احترام تو گذشتم تا خدا هم از شما بگذرد.


درست مانند زمانی که دو فرزند با هم قهر میکنند و پدر و مادر ناراحت میشوند.
ما ادعای میکنیم که فرزندان امیرالمومنین و حضرت زهرا و صاحب امان هستیم، وقتی ما از هم رو برمیگردانیم به دل امیر المومنین فشار می آید و به خاطر خشنودی دل امیر المومنین از یکدیگر بگذرید ایشان هم جبران خواهند کرد.درست مثل زمانی که فرزند مظلوم به فرزند ظالم بگوید چون پدر از قهر ما ناراحت هست من می بخشم، وقتی پدر از این سخن مطلع میشود با این فرزند مظلوم چه میکند و چقدر خوشحال میشود؟
اگر ما از مومنین بگذریم امیر المومنین آقاتر و بزرگوارتر از آن هستند که جبران نکنند.

  • پیرزنی بسیار ژولیده و با ظاهر مندرس به منزل پیامبر آمد. آن هنگام پیامبر در منزل عائشه بودند. پیامبر به پیرزن بسیار احترام کردند. عایشه گفت چرا این قدر به این آدم با این سر و وضع احترام می کنید؟ رسول الله فرمودند این زن وقتی خدیجه در خانه من بود گاهی به او سر میزد و در امورات منزل به او کمک می کرد و اکنون حقی از او بر ماست.
  • فاطمه زهرا س چشم باز میکند و به مولی الموحدین امیر المومنین می فرمایند من نه سال با شما زندگی کردم و دروغی نگفتم و خیانتی نکردم. در عین حال از من بگذرید و من را حلال کنید.

یا ابن عم، ما عهدتنی کاذبه و لاخائنة، و لا خالفتک منذ عاشرتنی (بحارالانوار، ج 43، ص 191، از روایت 20.)

حضرا زهرایی این حرف را میزنند که سه شبانه روز در منزل امیر المومنین گرسنه بودند و غذا به فقیر و یتیم و اسیر دادند و گرسنگی شان را به امیر المومنین نگفتند و بچه های گرسنه را خواباندند تا گریه نکنند و امیر المومنین ناراحت نشوند. فاطمه زهرایی که بین در و دیوار قرار گرفت تا احترام امیر المومنین حفظ شود.

دل امیر المومنین با شنیدن این سخن حضرت زهرا زیر و رو شد و فرمودند فاطمه جان این چه سخنی است؟

فاطمه زهرا س فرمودند از پدرم رسول الله شنیدم که در قیامت موقفی است که زن از آن نمی گذرد مگر یا رضایت شوهرش.

و البته حدیثی از امام باقر ع نیز داریم که هیچ شفاعت کننده ای شفاعت ش برای زن مفیدتر از خشنودی و رضایت شوهرش نیست.

لا شَفیعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛ خصال ج2 ، ص 588

وقتی امیر المومنین حضرت علی ع مادر ما را به خاک سپرد، سر پا ایستادند و دست ها را به سمت آسمان بردند و یک جمله با خدا صحبت کردند: خدایا شاهد باش که من از فاطمه خوشحال و راضی م.

اللّهم اِنی راضٍ عَنْ اِبنَة نَبیّکَ اللّهُمْ اِنّها قَدْ اَوحشت فَانسها، و هَجرَت فَصِلها وَ ظُلِمَت فَاحکُم لَها یا اَحَکَم الحاکِمینَ . بحارالانوار، ج 43، ص 156.

   
 در ادامه حضرت علی ع می فرمایند: خدایا این مردم فاطمه مرا به وحشت انداختند و ترساندنش، تو با او انس بگیر. فاطمه مظلومه واقع شد.
سوال این است که کی فاطمه زهرا س ترسید و وحشت مال کی بود؟

به نظر من: لحظه وحشت حضرت زهرا س مال لحظه ای بود که بین در و دیوار واقع شد و از سویی فرزند در رحم در مخاطره بود و محسنش از دست برود. از سویی امیر المومنین از دست نروند و از سویی چهار فرزند خردسالشان زیر دست و پا له نشوند.
 

دختر همه جا دست پدر می بوسد، تو که هستی که پدر بوسه به دستت زد

 

=======

  • شک ها در نماز سه قسم هستند:

1. شک های باطل کننده، که اگر در حال نماز پیش بیاید و انسان در حالت شک باقی بماند و هیچ کدام از دو طرف اعتنا نکنند، نماز باطل میشود.

مثل شک در تعداد رکعت نماز دو رکعتی واجب صبح یا شک در نماز سه رکعتی مغرب

2. شک های صحیح که با نماز احتیاط یا سجده سهو و یا هر دو نماز درست می شود.

3.شک قابل اعتنا نیست و نباید ترتیب اثر داد:

الف: شک افراد کثیر الشک

ب: شک بعد از سلام نماز، مثلا بعد از اتمام نماز شک کند که نماز را چند رکعت خوانده است که قابل اعتنا نیست.

البته به شرطی که یک طرف شک صحیح باشد، اما اگر شکی پیش بیاید که هر دو طرف شک باطل باشد باید نمازش را دوباره بخواند.

مثلا در نماز 4 رکعتی شک 2 یا 3 رکعت و مطمئنی که چهار رکعت نخواندی، پس باید دوباره نماز را بخوانی.

یا شک در نماز 3 رکعتی که 2 یا 4 رکعت خواندی، چون هیچ کدام از دو طرف شک صحیح نیست باید دوباره بخوانید.


 




مرحوم در سخنرانی خود در مسجدالنّبیّ قزوین، در دهم ربیع الاوّل سال1382قمری(1341 شمسی) می فرمود:
این دعایی است که امام صادق علیه السلام در ماه رمضان در شب بیست و سوم می‌خواندند و دستور داده‌اند که بخوانید. در مفاتیح الجنان»، حاج شیخ عباس نوشته؛ در زاد المعاد» علامه مجلسی نوشته و در سایر کتب ادعیه هم آمده است:
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
از من بشنوید؛ در دعای قنوت نمازهایتان این دعا را بخوانید و ترک نکنید. به خود صاحب امان علیه السلام قسم، بی‌جهت نیست که می‌گویم. الْمُصَلِّی‏ مُنَاجٍ‏ رَبَّهُ». در نماز، نمازگزار با خدا خلوت کرده و نجوا می‌کند و سر به گوشی حرف می‌زند. نماز، موقعی است که بنده را در دربار کبریائیّت خدا بار می‌دهند. این‌جا حرف‌ها را خوب می‌شنوند و زود می‌شنوند. لذا شیطان دائماً در نماز انگولک می‌کند و فکر آدم را به این طرف و آن طرف می‌اندازد و اغوا می‌کند. به قدری که شیطان در نماز فکر ما را اغوا می‌کند، در هیچ موقعی این قدر اغوا نمی‌کند، چون او می‌فهمد که الآن نمازگزار در دربار کبریای خداست. در موقعی که به درگاه کبریائیت خدا حاضر می‌شوید، دعا کنید بر سلامتی امام زمان علیه السلام. خیلی اثر دارد. خیلی خاصیت دارد. بی‌خود نمی‌گویم و حدس و تخمین نیست. بیایید در میدان، تا بفهمید چه خبر است. حلوای تن تنانی؛ تا نخوری ندانی.» یک قدم در راه بیایید تا بفهمید چه خبر است. بر سلامتی حضرت دعا کنید. در قنوت نمازتان این دعا را ترک نکنید و بخوانید. خدا زودتر اجابت می‌کند.
(سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، 10ربیع الاوّل1382قمری، 20/5/1341)




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
در عین این ‌که آن حضرت غائب است، ولی این را بدانید خدای متعال به صرف احادیثی که در کتب نوشته ‌اند، مرکّبی روی کاغذهایی ثبت شده است، به صرف این، خدای متعال این مذهب را نگه نداشته است. گاه ‌گاهی گوشه ابرویی می ‌نمایاند. ابر همه جا را گرفته است و درست است، آفتاب پشت ابر رفته است، اما گاهی هم یک گوشه‌ ای و روزنه ‌ای باز می ‌شود، یک تکّه ابر جدا می ‌شود، یک شعاعی از آن آفتاب می‌ افتد، گاهی از مشرق، گاهی از مغرب، گاهی از مرکز. همه را به کنایه می‌ گویم.
افق شرقی و غربی و شمالی و جنوبی، همه غرق ابر است. کنار دریای مازندران هستی، بخارها به هوا رفته است، ابر شده است و تمام آفاق آن‌جا را گرفته است. اگر یک سال همین‌طور بماند، ممکن است بچه ‌ای که تازه به دنیا آمده است، وجود آفتاب را قبول نکند، چون آفتاب را نمی ‌بیند، نمی ‌تواند تشخیص بدهد که آفتاب چیست. ممکن است هیچ وجود آفتاب را قبول نکند. برای این‌که این‌طور نشود هر یک مدتی یک گوشه ابر سوراخ می ‌شود، به قدر یک روزنه ‌ای، آفتاب از آن‌جا شعاع را می‌ اندازد که بدانند آفتاب هست. چند نفر آفتاب را ببینند. به صرف این‌که پدران ما گفته ‌اند آفتابی پشت این ابر است و یک وقتی هم ابرها برطرف خواهد شد، آفتاب نمایان می ‌شود، به صرف این نباشد. گاهی هم گوشه و کنار شعاعی از این آفتاب بیافتد و این شعاع که می ‌افتد نمی ‌دانی چه ولوله‌ای راه می ‌اندازد. یک وقت این شعاع بر سر یک پیرزنی می ‌افتد، پیرزن داد می‌ زند که آی بچه‌ها بیایید که آفتاب آمده است. بچه‌ها می ‌آیند و آفتاب را می ‌بینند. آن ‌وقت بچه‌ها در کوچه و بازار و این‌ طرف و آن ‌طرف داد و فریاد می ‌کنند، آفتاب هست، آفتاب رنگش این است، آفتاب طلوع می‌ کند، یک وقت می ‌بینی شهر را سه تا بچه و یک پیرزن تکان می ‌دهند. دو دقیقه آفتاب از روزنه به خانه پیرزن افتاده است.
آفتابِ ولایت امام عصر علیه السلام هم این‌چنین است، این‌طور نیست که در ابر مطلق برای همه و همه وقت باشد، این ‌طور نیست، گاهی هم به بنگاه فقیری می ‌تابد. این شاه قدم به بنگاه فقیری هم می ‌نهد. این آفتاب گاهی هم شعاعی به خانه پیرعجوزی می ‌اندازد. گاهی رخ جلوه می کند و می‌ رود. گاهی از این گوشه و گاهی از آن گوشه. گاهی به نگاهی یک دلی را شاد می‌کند.
10 هزار حدیث در مورد حضرت هست، امّا این 1100 سال همه ‌اش به صرف احادیث مکتوبه روی کتب و گفتن گویندگان، مذهب شیعه باقی نمانده است. هر یک مدتی از یک گوشه ‌ای، یک گوشه ابرویی نمایانده است، یک شعله ‌ای را برپا کرده است و مشتعل کرده است، و این شعبه لهیب انداخته است، این‌ طرف، آن‌ طرف، این‌ طرف، آن‌ طرف، باز بعد از مدتی از یک گوشه دیگری یک شعله دیگر راه انداخته است. شیخ مرتضی انصاری یکی از آن شعله ‌های کوچک بود، از آن جرقه‌ های کوچک بود.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 29 ماه رمضان1390قمری)
:pray:



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390 قمری می فرمود:
ماه مبارک رمضان است، آیا ارحام فقیرت را به خانه‌ات آوردی؟ به آن‌ها افطاری دادی یا نه؟ اگر دادی خوشا بر احوالت. آیا ارحام فقیرت را دعوت کردی؟ یک سحری به آن‌ها اطعام کردی یا نه؟ اگر کردی خوشا بر احوالت. آیا یک کیسه برنج، یک مقدار روغن، در خانه برادرزاده فقیرت و خواهر زاده فقیرت و قوم و خویش فقیرت بردی یا نه؟ اگر بردی خوشا بر احوالت، اگر نبردی وای بر تو! إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْش». رحم یک حقیقت ملکوتی دارد، او به عرش خدا آویخته است، اگر به او نرسی، در این باره به خدا شکایت می‌کند، خدا عمر آن کسی‌که قطع رحم کرده است کوتاه می ‌کند. دو چیز عمر را طولانی می ‌کند: یکی صله رحم است؛ خبرگیری و کمک کردن به او. تو هر شب پلو می ‌خوری با کباب و گوشت جوجه، آن‌وقت قوم و خویش‌های فقیرت، این بیچاره‌ها روزه‌گیر هم هستند، پنج سیر گوشت نمی ‌توانند بخرند تا یک آب ‌گوشتی کنند و سحر بخورند، تو چطور مسلمانی هستی؟ چطور شیعه علی هستی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه من با شکم سیر بخوابم، حال آن ‌که در حجاز یا یمامه یک شکم گرسنه باشد؟! اسم خودم را امیرالمومنین بگذارم و در سختی‌های زندگی با آن‌ها شریک نباشم.
ای شیعه علی! چطور تو می‌توانی شب بخوری و سحر و افطار و فیما بینهما، از این اذان شروع می کنی و به آن اذان ختم می ‌کنی! یک نوبت مفصّل این‌قدر می ‌خوری و خویشان فقیری داری که بوی طعام به آن‌ها نرسیده است. جواب خدا را چه خواهی داد؟ عاقّ علی علیه السلام است کسی‌که رحمش را قطع کند.
اگر تا امروز که بیست و یکم ماه رمضان است نشده است که از ارحام خود خبر بگیرید، از امروز در این مقام برآیید، هرکدام از شما به مقدار توانایی و قدرتی که دارید، قدرت مالی، قدرت خوارو باری، قدرت ‌های دیگر، در این 9 روز آینده، از ارحام خود خبر بگیرید، به خانه آن‌ها بروید و یک آب گرمی افطار کنید، پنجاه تومان به او بده، برو به خانه آن‌ها و یک افطاری و یک پیت روغن به او بده، یک کمکی در زندگی او بکن، خدا را خوش نمی ‌آید که تو روزه‌دار و او هم روزه‌ دار باشد، تو غرق در نعمت‌ها باشی و او خوراک افطار و سحر خود را نداشته باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیّتش فرمود: انْظُرُوا ذَوِی أَرْحَامِکُمْ فَصِلُوهُمْ یُهَوِّنِ اللّه عَلَیْکُمُ الْحِسَاب‏» صله رحم کنید، حساب روز قیامت شما آسان خواهد شد. بابا حسن و حسین، بچه‌های من، آهای بچه‌هایِ 1340 سال بعد که می‌آیید، به شما دارم می‌گویم من که پدر شما هستم، می ‌گویم صله رحم کن، برو از برادر ضعیفت ، برو از خواهر زاده و برادرزاده و قوم و خویش ‌های نسبی، مخصوصاً ذوی الارحامِ نسبی خبر بگیر، به آنها رسیدگی کن.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 21 ماه رمضان1390قمری)


رئیس مذهب حقه جعفری حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه میفرمودند : حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه پیوسته به یاران خویش میفرمودند:هر کس بین اذان و اقامه سجده نموده و در حال سجده بگوید
رب لک سجدت خاضعا خاشعا ذلیلا
پروردگارا، با حالت خضوع و خشوع و خاکساری و ذلت برای تو سجده و کرنش نمودم
خداوند متعال می فرماید :ای ملائکه و فرشتگان من، به عزت و سرافرازی و جلال و عظمتم سوگند ، مسلما محبت او را در دل بندگان مومنم ، و هیبت و بیم از او را در دل منافقان قرار خواهم داد
و در روایت آمده است : محمد بن ابی عمیر به نقل از پدرش میگوید: دیدم آقا و مولا حضرت جعفر بن محمد الصادق سلام الله علیهما اذان گفت سپس برای سجده رفت و بین اذان و اقامه یک سجده نمود ، و هنگامی که سر از سجده برداشت ، فرمود :
ای ابا عمیر ، هر کس همانند من عمل کند ، خداوند متعال تمام گناهان او را می آمرزد ،
و فرمود : هر کس اذان بگوید و سپس سجده کند و در سجده بگوید :
لااله الا الله ، انت ربی ، سجدت لک خاضعا خاشعا .
تویی پروردگار من ، با حالت خضوع و خشوع و فروتنی برای تو سجده نمودم ،
خداوند گناهان او را می آمرزد

https://telegram.me/mojtahedsistani



آیت الله حاج شیخ محمد باقر علم الهدی از علمای سر شناس مشهد الرضا ( علیه السلام ) در سن 58 سالگی دار فانی را 28 مرداد 1389 وداع گفت .

محمد باقر علم الهدی

 

 

ولادت

علامۀ فقید در ۱۳ صفر ۱۳۷۲ق برابر با سال ۱۳۳۱ش در بیت علم و تقوی و فضیلت، در شهر مشهد مقدس دیده به جهان گشود. والدۀ ماجدۀ صالحۀ ایشان، دختر یکی از متدینین به‌نام شهر بود. والد فقیدش حضرت حجه‌الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی علم‌الهدی، فحل الفحول خطبا و از شاگردان مبرّز حضرت آیه‌الله آقای میرزا مهدی اصفهانی بود و در سنین جوانی در علم و عمل و تقوا به‌درجه‌ای رسید که مورد الطاف خاصۀ استاد گرامی‌اش قرار گرفت و به‌گفتۀ فرزند فقیدش، آنچنان نظر استاد را به‌خود جلب کرده بود که در میان همۀ تلامذه‌ای که حتی بزرگ‌تر از ایشان بودند، احترام ویژه‌ای برای وی قائل بودند. این مشعل فروزان پس از حدود ۷۰ سال هدایت‌گری، در شب شهادت ثامن‌الحجج(علیه‌السلام) به جوار الهی شتافت.

ادامه مطلب

 سخنرانی مرحوم شیخ باقر علم الهدی 
ذی القعده 1386-1428
جلسه دوم 
حقوق
دانلود فایل صوتی جلسه
 

  • تمام دین و مسائل ش در مسئله حقوق خلاصه میشود.
    اگر به حقوق دیگران واقف باشید، متدین پاک وارسته خواهید بود.
    هر کسی که در اجتماع زندگی میکند حقی بر گردن دیگران دارد.

     
  • در ابتدای رساله حقوق امام سجاد ع آمده است:
    اعلم ـ رحمک اللّه ـ ان للّه عز وجل علیک حقوقا  محیطة بک فی کل حرکة تحرکتها ، أو سکنة سکنتها ، أو منزلة نزلتها ، أو جارحة قلبتها ، أو آلة تصرفت بها. 
    آگاه باش که برای خدا بر تو حقوقی است که احاطه کرده تو را.
    عبا که کل بدن را بپوشاند می گویند احاطه کرده. کلاه که سر را بپوشاند میگویند احاطه کرده است.
    اطراف و جوانب تو را حقوق الهی در بر گرفته است.
    در هر حرکتی که از تو صادر می شود خداوند بر تو حق دارد. حتی در پلک زدن، تکان خوردن زبان و حرف زدن، حرکات دست و پا و رفتن و آمدن ها و حتی در س و آرامش ت.
    در هر حالتی که هستی حقوق الهی بر تو احاطه دارد. در منزلی که می نشینی، عضوی از اعضایت را که زیر و رو می کنی و هر ابزاری که بر آن تصرف داری. ابزار هر چیزی می تواند باشد از فرشی که بر روی آن می نشینی تا پول و فرزند و همسر .
    ما فرو رفته در اقیانوس بی کران رحمت خدا هستیم. اعضا و جوارح ما نعمت خدا است.  همسر و فرزندان مان نعمت های خدا هستند.در دریای نعمت شناوریم و منعم بر ما حق دارد.
    و دین یعنی حقوق و آشنایی و رعایت آن

     
  • حقوق ما را در برگرفته است و به آن توجه نداریم. مثل سلسله اعصاب در بدن انسان است. که از دو طرف ستون فقرات با مغز در ارتباط است و به همه اعضا رسیده است و در قلب و ریه هم هست.
    سلسله اعصاب دو گونه است: احساساتی همچون خشم و عصبانی شدن و جنگجو بودن. و احساساتی چون خندیدن و ایستا بودن و آرامش داشتن و بی تفاوتی.
    هر فرد با توجه به این که کدام یک از این احساسات در او فعال باشد شخصیت ش شکل میگیرد.
    گاهی میبینید طرف به خاطر یک ناراحتی اشتهایش کور می شود یا برعکس زیاد میشود.  یا کلیه ش با این که سالم است به خاطر ناراحتی از کار می افتد که بر میگردد به اعصاب ش.

     
  • تمام جوانب زندگی ما را حقوق در بر گرفته است که اگر حقوق منظم رعایت شود پیکره زندگی دنیوی و اخروی ما درست خواهد بود.
    سخت ترین موقف در قیامت، موقف حقوق است.
    در قیامت پنجاه موقف داریم که هر کدام هزار سال طول می کشد. هر شب و روزش به اندازه هزار سال ماست.
    موقفِ حقوق، اشدِ مواقف است. سخت تر از موقف نماز و روزه و حج است چون در این موقف سخن از عدل خدا است. پناه می بریم از عدل خدا به خود خدا. امام می فرمایند خدایا از عدل تو می گریزم. چون عدل خدا عجیب است و ما نمی دانیم یعنی چه. صحبت از فضل خدا نیست، صحبت از آقایی و کرم نیست، صحبت از عفو و گذشت نیست.
     
  • مولی الموحدین امیر المومنین می فرمایند  ظلم سه دسته است:
    الظُّلْمُ ثَلاثَةٌ، فَظُلْمٌ لا یَغْفِرُهُ الله، وَظُلْمٌ یَغْفِرُهُ، وَظُلْمٌ لا یَتْرُکُهُ، فَأَما الظُّلْمُ الَّذِی لا یَغْفِرُهُ الله فَالشِّرْکُ، قَالَ الله: {إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ} وَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یَغْفِرُهُ فَظُلْمُ العِباَدِ أَنْفُسَهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لا یَتْرُکُهُ الله
    فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضًا حَتَّى یُدَبِّرُ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ
    مولی الموحدین امیر المومنین ع می فرمایند:
    بدانید که ظلم بر سه نوع است: ظلمی که قابل بخشش نیست و آن شرک به خدا است؛ ظلمی که قابل بخشش است (با توبه) و آن گناهان و ستمی است که مردم در حقّ خود کرده اند (حقّ الله) و ظلمی که امکان گذشت [از سوی خدا] وجود ندارد و آن ظلمی است که مردم به یکدیگر کرده اند (حقّ النّاس). نهج البلاغه، خطبه 176.

    ظلم سه دسته است:
    1. اصلا خدا نمی بخشه: شرک به خدا
    2. ممکنه خدا ببخشه حتی بدون توبه ممکنه خدا ببخشه و آن هم گناهان معمولی است.
    3. وَظُلْمٌ لا یَتْرُکُهُ  و ظلمی که خدا رها نمی کند، دقت کنید نگفته میگیرد و مواخذه می کند، بلکه گفته رها نمی کند. یعنی خدا ظالم را نگه می دارد.

     
  • حدیث داریم که همه سر از قبر بر می دارند و به عرفات می آیند. دو تا مامور کنار قبر هستند یکی جلوتر میرود و می گوید که بیا و یکی هم پشت سر می آید و می گوید برو و توقف نکن. همه از اولین و آخرین می آیند.
    همه در یک سرزمین سرپا می ایستند. آن کس آنجا حال ش از همه بهتر است که جای پا پیدا میکند و بتواند به راحتی هر دو پایش روی زمین بگذارد. و بتواند راحت نفس بکشد. آنقدر عرق می ریزند که نمی توانند یک کلمه هم حرف بزنند. در چنین وضعیتی خدا با بندگان ش حرف میز
    د: و عزتی و جلالی لا یجوزنی ظلم ظالم ،نمیگذارم در این روز کسی که به کسی ظلم کرده است و حق دیگری را ضایع کرده است قدم از قدم بدارد.
    امام سجاد ع می فرمایند در عقبه حقوق یک نفر یک نفر می آیند و یک مامور الهی می آید و دست فرد را بلند میکند و می گوید ای اولین و آخرین گوش کنید هر کسی فکر میکند فلان بن فلان حقی از او ضایع کرده است بیاید جلو. هر کسی شاکی است بیاید جلو تا تسویه حساب شود. آن هنگام همه می ترسند از آشناهای شان. در دنیا ما در شدائد دنبال آشنا ها هستیم اینجا همین آشنا ها دردسر می شوند.
    آیات 34 تا 37 عبس را ببینید:

    یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ .وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ .لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ 
    روزى که آدمى از برادرش ، و از مادرش و پدرش،و از همسرش و پسرانش مى‏ گریزد، در آن روز هر کسى از آنان را کارى است که او را به خود مشغول مى دارد. 
     روز قیامت همه دوستی ها تبدیل به دشمنی می شود مگر یک دسته از افراد که ارتباطات شان بر اساس خدا بوده است که پرهیزکاران باشند.
    در عقبه حقوق همه می گردند تا کسی را پیدا کنند که حقی از او مطالبه کنند. چون خودمان را در مخاطره عذاب میبینیم لذا همه با هم دشمن می شویم.
    فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءَلُونَ سوره مومنون 101
    پس آنگاه که در صور دمیده شود [دیگر] میانشان نسبت‏ خویشاوندى وجود ندارد و از [حال] یکدیگر نمى ‏پرسند .

    موقف حقوق جایی است که اگر نانی در دنیا قرض گرفتیم باید پلو بدهیم.
    دلی را شکستیم باید زیارت امام حسین را بدهیم.
    تندی بیجایی داشتیم باید زیارت حرم امام رضا را بدهیم.
    ده تومن قرض گرفتیم و ندادیم در عوض ش باید نماز شب بدهیم.

    شما تصور کنید همسایه ای نصف شب به منزل شما بیاید و بگوید که ناخواسته مهمان برایمان آمد و اگر براتون امکان دارد تعدادی نان به ما بدهید. شما 5 عدد نان می دهید و می گویید باز اگر چیزی خواستی حتما بگو. می گوید نه همین 5 عدد نان کافی ست. فردا صبح پس میاوردم. اما پس نمی آورد.
    دو سال بعد شما در در جاده کویری با خانواده تان دارید می روید. و ماشین تان خراب میشود. چندین ساعت معطل میشوید و میبینید که کم کم از گرسنگی صدای گریه کودکان تان بلند شد.
    همین موقع یه اتوبوس می آید و نگه میدارد. سوار اتوبوس می شوید و میبینید همان همسایه تون در ردیف جلو نشسته و دارد چلو کباب می خورد. بهش میگید اون 5 تا نونی که ازم دو سال پیش گرفته بودی و رو پس بده. میگه اینجا نانوایی نداره که. میگید پس همین  چلوکبابی که داری رو بده که بچه هام گرسنه ند.
    موقف حقوق دقیقا همینه.

     
  • گاه از گناهان مظلوم میگیرند و در پرونده ظالم قرار میدهند.
    پرونده مون رو به دست مون می دهند و فریاد میزنیم خدایا اشتباه شده، این پرونده مال ما نیست، من نکردم، من آدم نکشتم.
    ندا می آید ما از مرز عدالت نگذشتیم، ما به کسی ستم نکردیم.

     
  • سوال این است آیا راه نجاتی نیست؟
    نمی دانیم حضرات به سراغ مان می آیند یاخیر. نمی توان مغرور شد، چون واقعا نمی دانیم.
    اگر کسی با ایمان مرده باشد ممکن است امیر المومنین وساطت کنند. چون این خطر وجود دارد که در اثر گناهان مان دم مرگ ایمان مان را از دست دهیم.
    اگر مولی الموحدین امیر المومنین وساطت کنند ثواب یک نفس شان در لیله المبیت که در بستر پیامبر خوابیدند و زیر تیغ 40 شمشیر دشمن بودند، جان پیغمبر را حفظ کردند، اگر ثواب یک نفس ایشان در آن شب  بین اهل جهنم تقسیم شود همه در بهترین جای بهشت جای خواهند گرفت.
    نباید مغرور شد چون برخی ها به همین هم راضی نمی شوندو نمی بخشند و میگویند خدایا دلم خیلی به درد آمده است و نمی بخشم.
     
  • وقتی آن چهل نفر در لیله المبیت به خانه رسول الله ریختند امیرالمومنین بیدار شدند و شمشیر یکی از آنها را گرفت و آن 40 نفر را از خانه بیرون کرد. شما ببینید فرزند علی چه کرد که نه 40 نفر بلکه 30 هزار نفر که هر کدام می خواستند زودتر امام حسین را بکشند و جایزه یزید را ببرد

 

 

 

===============

احکام 

ادامه از جلسه قبل:

  • افراد کثیر الشک نباید به شک خود اعتنا کنند.

     
  • اگر در شک یک طرف شک صحیح بود و طرف دیگر باطل، باید بنا را به طرف صحیح بگذاریم.
    شک بین یک سجده یا دو سجده، چون یک سجده باطل است، بنا را بر دو سجده می گذاریم.
    شک بین رکعت 3 و 4، بنا را بر رکعت 4 بگذارید.
    2 یا 3 مرتبه گفتن تسبیحات اربعه، بنا بر 3 مرتبه 
     
  • گاهی در شک هیچ کدام از دو طرف شک صحیح نیست، بنا را بر طرف بیشتر می گذاریم.
    در نماز 4 رکعتی، شک بین 2و 3، بنا را بر 3 می گذاریم.
    تسبیحات را یک بار یا دو بار، بنا را بر 2 بار می گذاریم.

     
  • اگر بنا را بر بیشتر بگذارید، باطل شود، بنا را بر کمتر می گذاریم،
    تسبیحات 2یا 4 بار، بنا را بر 2 بار می گذاریم.
    در عدد رکعت بین 3و 5، بنا را بر 3 می گذاریم.

 




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
امروز هر جا منبر بروم، فریضه لازمه خودم می‏دانم که راجع به امام‏زمان علیه السلام صحبت کنم. زیرا که به عقیده من، غریب ‌ترینِ دوازده امام، امام‏زمان علیه السلام است. با این‌که امام حیّ ماست، با این‌که ولیّ امر خداست و اکنون سر سفره او هستیم وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ وَ السَّماءُ»، آن ‌قدری که باید برای او شعار داده شود، آن ‌قدری که او باید در دل‌ ها بیاید و در مغزها و فکرها متمرکز بشود، آن‌قدرها نمی ‏شود. و این بزرگترین غربت برای آن حضرت است، و در معنا ندای هَل مِن ناصِرٍ یَنصُـرُنِی وَ هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَنِّی» او بلند است. من فریضه لازمه خودم می ‏دانم، به همان مقدار اندکی که بلد هستم و با زبان الکنی که دارم و با کمیِ ‏لیاقتی که دارم و متناسب با افکار اکثریت شنوندگانم، برای او داد بکشم و برای او فریاد بزنم.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس اوّل)


حضرت امام صادق سلام الله علیه میفرمایند: اگر کسی می خواهد حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه را در خواب ببیند در موقع خواب این دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ یا مَنْ لَهُ لُطْفُ خَفِیُّ وَ اَیادِیِهِ
باسِطَةٌ لا تَنْقَضِی اَسْأَلُکَ بِلُطْفِکَ الْخَفِیِّ الَّذِی مَا لَطُفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلَّا کَفَیٰ أَنْ تُرِیَنِی فِی مَنَامِی مُولَای عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِب سلام الله علیه


مرحوم شیخ باقر علم الهدی
ذی القعده 1386-1428
 جلسه اول
حقوق

دانلود فایل صوتی جلسه

  • از مهمترین موضوعات و مسائل دین اسلام حقوق است.حتی در دیدگاه عقلا هم حائز اهمیت است.
    انسان زندگی اجتماعی دارد و حتما باید با دیگران تعامل داشته باشد و راه حفظ نظام زندگی، رعایت حقوق دیگران است.
    تفاوت زندگی انسان که در اجتماع است با حیوانی که در جنگل است این است که حیوان خود محور است و روابط بر مبنای قدرت و ضعیف کشی است.
    ولی انسان زندگی اجتماعی دارد و باید زندگی ش منظم و پاکیزه باشد و سلامت زندگی افراد یک اجتماع به این بستگی دارد که حقوق هر یک حفظ گردیده و و افراد جامعه حقوق هم را محترم بشمارند. اگر این گونه باشد حتی اگر جامعه معتقد به خدا نباشد زندگی ها آرامش خواهد داشت و در غیر این صورتف حتی اگر با ایمان باشند زندگی آرامی نخواهند داشت . با سلب آرامش خاطر زندگی ها ناسالم و مشوش خواهد بود و انسان به کمال نخواهد رسید و نه دنیا را خواهد داشت و نه آخرت را.
    حفظ حدود و حقوق پایه و اساس زندگی اجتماعی است.

     
  • برای ترسیم پیوند افراد یک جامعه می توان تسبیح را مثال زد که اگر نخ تسبیح نباشد هر یک از مهره ها پراکنده خواهد بود. آنچه که درحکم نخ تسبیح، افراد جامعه را بهم پیوند می دهد، مسئله حقوق افراد جامعه است.
    همان طور که تسبیح سه نوع مهره دارد. یک مهره بزرگ که در بالاست و دو مهره متوسط که در جایگاه خاصی قرار داردف در اجتماع هم هر فرد باید در جایگاه خودش باشد. در "جایگاه خود بودن" یعنی هر کسی عامل به وظایف جایگاه خود باشد. غنی عامل به وظایف خود در ارتباط با فقیر. فقیر عامل به وظایف ش. عالم آگاه به مسئولیت خود در برابر نادان. نادان آگاه به مسئولیت خود در برابر عالم.
    اگر حقوق و جایگاه افراد رعایت نشود مصداق أُولَئِکَکَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ خواهند بود (179 اعراف)

     
  • یک کارخانه با صد 100 کارمند را در نظر بگیرید.
    اگر هر کس در جایگاه خودش باشد و هر یک به مسئولیت های محوله ش آگاه باشد فعالیت های کارخانه درست خواهد بود.  در غیر این صورت در کنار هم هستند اما نمی دانند در قبال هم چه وظیفه ای دارند. در نتیجه کارخانه خروجی نخواهد داشت. یا اگر وظایف یکه نسبت به یکدیگر دارند را بدانند اما جایگاه های شان را عوض کنند باز هم کارخانه خروجی مناسب نخواهد داشت.
     
  • تمام دین، حقوق است. نماز و روزه و حج حق خدا بر شما است.
    رساله حقوق امام سجاد را بخوانید. کتابی است که حقوق محتلف را توضیح می دهد. از حق خدا شروع میشود تا حتی حق گیاهان.
    مرحوم شهید در شرح لمعه آورده است که وقتی نهالی را می کاری در باغچه منزل بر تو حقی دارد. باید به آن آب دهی. چن حیات دارد نباید نادیده بگیری تا خشک شود. اگر کبوتر هم در منزل دارید همان طور.
    امیر المومنین در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان یک ساعت قبل شهادت شون وقتی در حیاط بودند دو پرنده به دور حضرت می چرخیدند و ناله می زدند. حضرت فرمودند الان صدای ناله اینها بلند است و تا ساعاتی دیگر صدای ناله  انسان ها از سینه برون خواهد شد. آنگاه به دخترشون نگاه کردند و گفتند این دو پرنده را در خانه حبس کردی اگر نمی توانی به اینها برسی و به آنها آب و غذا بدی باید رهای شان کنی.
     
  • امام حسن عسکری ع می فرمایند:
    اعبد الناس أعْرَفُ النّاسِ بحُقوقِ إخْوانِهِ و أشَدُّهُم قَضاءً لَها أعْظَمُهُم عِند اللّه ِ شَأنا 
    عابدترین مردم کسی که گوی سبقت را از دیگران در عبادت میگیرد، کسی است که حقوق مردم را بشناسد و به آن عمل کنید. 
    در حالی که در حالت عادی وقتی به ما بگوبند عابدترین به ذهن ما کسی می آید که بیشتر از سایرین عبادات و نماز می خواند و خدمت به خلق می کند.
     
  • پدر و پسری برای صرف غذا مهمان مولی الموحدین امیر المومنین بودند.
    مستحب است که قبل از غذا دست را بشورند و با دست غذا بخورند و بعد از غذا هم دست ها را بشورند.
    دستور شرع برای ضیافت این است که قبل از غذا ابتدا صاحب خانه دست ش را بشورد تا دیگران حیا نکنند بعد اولین نفر از سمت راست صاحب خانه و بعد همین طور چرخ بزنند. دست ها را خشک نکنند.
    بعد از غذا هم اول فرد سمت چپ میزبان دست ها را بشوید و چرخ بزند تا برسد به میزبان.
    ظرف آب را آوردند و امیر المومنین رفتند تا ظرف آب را بگیرند و دست مهمان را بشورند. مهمان ناراحت شد و گفت ای امیر شما بنشینید که بی ادبی است که شما دست های مرا بشویید.
    مولی الموحدین امیر المومنین گفتند نه این حق مهمان است بر میزبان تا دست های او را بشورد.
    دقت کنید امیر المومنین نگفتند که شما بیا دست های مرا بشور، معلومه فرهنگ این بود که حقوق باید حفظ شود و نباید شکسته شود.
    موقع شستن دست های پسر؛ امیر المومنین حسنین را صدا زدند تا دست های پسر را بشورند.
    سوال: چرا دست پدر را باید امیر المومنین ولی دست پسر را آقازاده های شان باید بشورند؟
    امیر المومنین فرمودند اگر تنها آمده بودی همان طور که دست های پدرت را شستم دست های تور ا هم می شستم. ولی چون با پدرت آمده ای اگر همان سان که دست های پدرت را شستم دست های تو را بشورم احترام پدرت خدشه دار می شود.
    چه فرقی کرد حق پدر و پسر؟
    حق پدر بالاتر است از حق فرزند. به جهت رعایت آن حق دست تو را نمی شورم.

    دقت کنید که در مسئله حقوق شخصیت ها مطرح نیست، هر کسی هستی و هر امتیازی که داری داشته باش.

    شما ببینید شخصیت امیر المومنین که بعد از رسول الله در خلقت بی نظیر است.
    نقل میکنند پیامبر در بستر بیماری بودند  با امیر المومنین به دیدار رسول الله رفتند. امیر المومنین احوال پیامبر را پرسید. حضرت علی ع دست روی سینه رسول الله قرار داد و عرضه داشت:  خدایا آنچه پیامبر تو به آن گرفتار است بر او بر طرف کن. دست امیر المومنین هنوز بر نداشته شده بود که پیامبر خوب شدند.
    پیامبری که برای دعا صورت روی خاک می گذارد و می فرماید اللهم به حق علی

    در مسئله حقوق شخصیت مطرح نیست.
    هر جایگاهی که داری. حق والدین بی واد و عقب افتاده که حتی بعضا حرف های بی ربط هم می زنند بر تو واجب است و باید احترام شان را حفظ کنید.

     
  • حضرت رضا ع حقی بر گردن مردم مشهد دارند که سایر ائمه بر مردم مشهد ندارند. غیر از مسئله امامت و حجت الله بودن شان، و آن حق همسایگی است. حق الجوار برای مردم مشهد است. همان طور که حق الجوار امیر المومنین برای مردم نجف است و حق الجوار امام حسین برای مردم کربلاست. ما مشهدی ها دل مون میگیره میاییم در حرم گریه میکنیم که حتی گریه در حرم برامون آبروست. این نعمتی ه که مردم سایر شهر ها ندارند.

     
  • یا ابن رسول الله، یا امام رضا، شما به ما فرمودید که برای همسایه تون همسایه خوبی باشید.
    همسایه خوب نه به آن معنا که اگر همسایه شما به شما خوبی کرد شما هم محبت کنید. بلکه همسایه خوب به تحمل بدی های همسایه است.
    یا امام رضا شما که بدی ندارید و بدی ها مال ماست، شما همسایه خوبی باشید و روز قیامت از ما شکایت نکنید.


    ===============
  • احکام:
    چند شک در نماز قابل اعتنا نیست و نماز را باطل نمی کند و سجده سهو هم ندارد.
    از جمله شخص کثیر الشک.
    هیچ کس خالی از شک نیست و اما شک برخی از افراد بیش از حد نرمال است.
    کسی که هر 24 ساعت یک بار 6 7 بار شک می کند کثیر الشک است.
    فقها م یگویند کسی که در سه نماز پشت سر هم یک شک برای او تکرار شود. مثلا در نماز ظهر و عصر و عشا، بین رکعت سوم و چهارم شک کند. یعنی در این مورد خاص کثیر الشک است.
     
  • اغلب افراد کثیر الشک در این سه مورد شک می کنند:
    1. در عدد تسبیحات اربعه که چند بار گفتند.
    2. در عدد سجده ها.
    3. شک بین رکعت سوم و چهارم نماز
     
  • فرد کثیر الشک در زمینه ای که زیاد شک میکند نباید به شک ش اعتنا کند ولی در سایر موارد که کثیر الشک نبوده باید اعتنا کند.
    اگر شک بین رکعت 3و 4 برای او زیاد پیش میاد در این مورد کثیر الشک است و نباید اعتنا کند اما اگر در نمازی بین رکعت 2و 3 شک کرد باید اعتنا کند.

     
  • اگر فردی در نماز خاصی کثیر الشک است در همان نماز نباید اعتنا کند اما در سایر نماز ها باید اعتنا کند.
    مثلا اگر در نماز ظهر همیشه بین 3و 4 شک می کند نباید اعتنا کند. اما اگر در نماز عشا بین 3و 4 شک کرد باید اعتنا کند.

     
  • در زمان مخصوصی کثیر الشک است و در غیر آن زمان حق بی اعتنایی ندارد.
    مثلا اگر در اول وقت نماز بخواند خوب م یخواند و شک نمی کند اما اگر در آخر وقت بخواند کثیر الشک می شود.
    پس به شک هایی که در نماز اول وقت ش رخ می دهد باید اعتنا کند اما به شک های نماز آخر وقت ش نباید اعتنا کند.

     
  • اگر در مکان مخصوصی کثیر الشک شود. مثلا در خانه نماز میخواند کثیر الشک نیست اما وقت یدر حرم یا جای شلوغ نماز می خواند کثیر الشک می شود.
    پس به شک هایی که در بیرون از منزل رخ میدهد نباید اعتنا کند اما به شک های داخل منزل باید اعتنا کند.

امام زمان علیه السلام، در مجالس عزای امام حسین علیه السلام تشریف ‌فرما می ‏شود، اگر .

مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان در سال 1392 قمری می فرمود:
امام زمان علیه السلام، مخصوصاً در مجالس عزای امام حسین علیه السلام تشریف ‌ فرما می‏ شود. البته در آن مجلسی از عزای امام حسین علیه السلام که سه شرط در آن باشد:
شرط اول: بانی، نظرش فقط و فقط تسلاّی قلب حضرت زهراء علیهاالسلام باشد. هیچ هوی و هوس دیگری، هیچ هدف دیگری غیر از تسلیت و تسلاّی خاطر حضرت صدّیقه علیهاالسلام نداشته باشد.
رکن دوم: مستمع که در آن مجلس می ‌رود، فقط به منظور تسلاّی خاطر حضرت زهراء علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیه السلام و پیغمبر صلّی الله علیه و آله برود، و هیچ هدف دیگری نداشته باشد.
رکن سوم: خواننده، خواه واعظ باشد، خواه روضه ‌خوان و مرثیه ‌خوان، یا مداح یا نوحه ‌خوان باشد، او هم هیچ غرضی جز عرض ارادت به ساحت امام حسین علیه السلام و تسلاّی قلب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهراء علیها السلام نداشته باشد.
اگر این سه رکن در مجلسی پیدا شد، می‏ خواهد غوغا و پرجمعیت باشد، می ‌خواهد جمعیتی ‏اندک داشته باشد، در این‌گونه مجالس گاهی به نگاهی دلی را شاد می ‏کند. گاهی این سلطان حقیقی به بنگاه آن درویش می‏ رود. گاهی از روزنه آن خانه، آفتاب جمالش را متلألأ می ‏کند. این مطلب را که می ‏گویم، دیده شده است که می ‏گویم. لفظ نمی ‏گویم. به احتمال و به خیال و به توهّمات و به نقل‌های پوسیده این و آن، اتکاء نمی ‏کنم. دیده شده است که در مجلس عزای امام حسین علیه السلام آمده و گریه کرده ‏است.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، 1392 هجری قمری، مجلس ششم)



اگر در عالم ذر بد بودیم، راه اصلاح داریم:

ذکر بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم را بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار را همیشه بگوید.
لیله القدر و عرفه هم هست.
تسبیح حضرت زهرا بعد هر نماز 
ما مجموعه ای از اعمال پدران و مادران مون هستیم.
راه تمییز کردن وراثت متوسل شدن است.

روزه ها و عبادات و ذکر ها


 

  • در زبان هم باید ادبیات توحیدی داشت.
    نباید گفت من هر چه از امامت بلدم از فلان استاد بلدم.
    باید گفت خدا لطف کرد و باعث شد که من به این استاد ارادت پیدا کنم و ازش درس یاد بگیرم.

 

  • در زیارات علی اکبر تاکید بر طیب و طاهر و زکی بودن و در فراز بالاتر تاکید بر عصمت حضرت علی اکبر است.
    دو روز در سال افضل است برای زیارت امام حسین ع. نیمه رجب و نیمه شعبان.
    و در هر دو روز  یه زیارت خوانده میشود:
    زیارتی از شیخین (شیخ مفید و شیخ طوسی) نقل شده است که سندش هم معتبر است دال بر عصمت حضرت علی اکبر است.
    السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ الطَّیِّبُ اَّکِیُّ الْحَبِیبُ الْمُقَرَّبُ
    تو را ای سید طیب طاهر خدا تو را رساند به قله شرف چنانچه که پیش از این دنیا بر تو علی اکبر منت نهاد و تو را از اهل بیت قرار داد .
    وَ أَلْحَقَکَ بِالذِّرْوَةِ الْعَالِیَةِ حَیْثُ الشَّرَفُ کُلُّ الشَّرَفِ کَمَا مَنَّ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ
    وَ جَعَلَکَ مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً 
    صرفا نگفته من اهل البیت که بگوییم تشریفاتی است. بلکه گفته الذین اذهب .
    یعنی ایشان را داخل عصمت کردند. نص بر عصمت حضرت علی اکبر است.
    مثل سلمان و اباذر نگفت منا اهل البیت. تشریفاتی نگفت. بلکه گفت که در داخل آیه تطهیر هستی.




     



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
ای پیر و جوان! اجمالاً به شماها عرض می‌کنم: شما صاحب دارید! امام دارید! امامتان روی همین زمین است! امامتان به شما توجّه دارد. بی‌خود نمی‌ گویم! اگر خلاف این بود، روز قیامت در محضر پیغمبر صلّی الله علیه و آله گریبان مرا بگیرید و بگویید: چرا بی ‌خود گفتی؟ من که نیامده‌ام شما را اغوا کنم. من نیامده‌ام شما را گمراه کنم. گمراه شدن شما و یک ناحقّی را گفتن، چه نتیجه دنیوی برای من دارد؟ به من پول می ‌دهد؟ به من آقایی می ‌دهد؟ به من نان می ‌دهد؟ پس بدانید که این سوزهای من، این حرف‌ هایی که می‌زنم، یک پایه و مایه و اساس دیگری دارد. روز قیامت در مقابل پیغمبر صلّی الله علیه و آله گریبان مرا بگیرید؛ اگر این حرف ‌هایی که می ‌گویم، خلاف واقع بود، آن جا بگویید: شیخ! چرا تو ما را گمراه کردی؟
شما امام دارید! امام شما اگر نسبت به شما مهربان ‌تر از امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به شیعیان زمانش نباشد، مهربانی ‌اش کمتر نیست. امام شما، اگر نظر لطفش به شیعیان و رعیّتش، بیشتر از آن یازده امام علیهم السلام دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. و من یقین دارم که امام زمان علیه السلام به شما شیعه‌ ها نظر دارد؛ همین ‌هایی که هستید! مگر شیعیان بقیه ائمه علیهم السلام، همه سلمان بودند؟ مگر همه‌ شیعیان، معصوم بودند؟ مگر همه‌ آن‌ها عادل بودند؟ آن ‌ها هم مثل شما بودند! البته هم عادل و هم فاسق بین آن ‌ها بوده است. هم تالی تلو عصمت داشتند، و هم بین آن ‌ها کسانی بوده ‌اند که فضولی ‌هایی می‌کردند.
من نمی ‌خواهم روایات آن را ذکر کنم، چون گفتنش خطرناک است و الاّ برای شما می ‌گفتم! بروید حالات شیعیان عصر ائمه علیهم السلام را نگاه کنید. آن ‌ها مثل شما بودند و شما هم مثل آن ‌ها هستید؛ بلکه به حکم روایات از یک جهت، شما بر آن ‌ها ترجیح دارید. زیرا آن ‌ها در زمان حضور ائمه علیهم السلام بودند و گاهی با نگاهی به صورت آن‌ ها دلشاد می ‌شدند. امّا شما در زمان غیبت امامتان هستید. شما بچّه ‌هایی هستید که پدرتان از جلوی چشمتان، مسافرت کرده است و او را نمی ‌بینید. امّا آن ‌ها پدرشان، بالای سرشان بود؛ از این جهت شما را بر آن ‌ها مقدّم داشته ‌اند.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 28 ماه رمضان)




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان در سال 1392 قمری می فرمود:
از من می‌پرسند چه ذکری، چه وردی، چه دعائی، چه ختمی بخوانیم که خدمت امام زمانمان علیه السلام برسیم؟ من نمی ‏گویم دعاها را نخوانید، بلکه همه دعاهای وارده را بخوانید، امّا مخصوصاً یک زیارت و یک توسّل را ترک نکنید.
چند روز پیش به بعضی از آقایان محترم طلاّب علوم دینیّه عرض کردم، حالا به همه شما می ‏گویم: یک زیارت و یک توسّل است که تعطیل نکنید. همه زیارات امام زمان علیه السلام را بخوانید، دعای ندبه را بخوانید، امّا زیارتی است، و آن زیارتِ سلامٌ عَلَی آلِ یس! السَّلامُ عَلَیکَ یا داعِی الله وَ رَبّانی آیاته» می باشد که مرحوم حاج شیخ عباس قمی ‏رضوان الله علیه در جزء زیارات امام ‏زمان علیه السلام در مفاتیح نقل کرده و علامه مجلسی، در کتاب مستطاب تحفه اائر» آورده است. این زیارت را بخوانید. این‌که می ‏گویم این زیارت را بخوانید، همین ‌طوری روی هوی و بخار معده و خیال و توهّم نمی ‏گویم. بلکه یک چیزی هست که می ‏گویم. من به یک واسطه از کسی‌که ماموریت از ساحت مبارکش پیدا کرده است، خواندن این زیارت را برای شما نقل می ‏کنم. (خواندن این زیارت را) تعطیل نکنید، روزهای دوشنبه و پنجشنبه و جمعه بخوانید.
آن توسّلی هم که مرحوم شیخ عباس، در ذیل توسّلات نقل کرده‏است؛ یعنی سَلَامُ اللهِ الْکَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ»، این توسّل را نیز بخوانید.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، 1392، مجلس دهم)


آیت الله مجتهد سیستانی:
استاد شیخ انصاری، ملا احمد نراقی صاحب معراج السعاده گفتند: برای حیات دل و روشنایی قلب، در سحر ها سلام به امیر بده و با تکرار این شعر را بخواه آن معرفت و نورانیت مطلوبت را:

یا علی، یا ایلیا، یا ابو الحسن، یا ابا تراب 

حل مشکل، سرور دین ،شافع یوم الحساب

 

 

اگر مشکلی برایت پیش آمد و نرفتی سمت خدا، بدان آن مشکل پابرجاست.
اگر مشکلی برایت پیش آمد و سمت خدا رفتی، بدان که خیر و صلاح ت در آن مشکل است.




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
خود ائمه علیهم السلام برای خود نائب می ‌گرفتند، امام هادی علیه السلام پول می‌داد و نائب می ‌گرفت، می ‌گفت به کربلا و حائر سیدالشهداء علیه السلام بروید، آن‌جا زیارت کنید، به نیابت ما دعا کنید. امام صادق علیه السلام پول می ‌داد به شیعیان و می ‌فرمود: به نیابت من بروید کربلا و زیارت کنید. امام رضا علیه السلام از قِبَل خودشان برای مکه نائب می ‌گرفتند. 100 دینار آن تاریخ با چند تا غلام و چند دست لباس برای محمد بن عیسی یقطین فرستادند، و فرمودند: تو و برادرت (موسی بن عبید) و یونس بن عبدالرحمن، امسال به نیابت ما به مکّه مشرف بشوید، این هم پول شما. شیعه ‌های سابق برای امام زمان علیه السلام نائب می‌گرفتند. خودشان اگر نمی ‌توانستند بروند، پول می ‌دادند و یک نائبی می ‌گرفتند که به عنوان نیابت امام زمان علیه السلام به مکه برود. شیعیان سابق هیچ ربطی به ما نداشتند، یک عادات و اعمالی را داشتند که ما حالا در خواب خود هم نداریم. شیعه سابق یا خودشان به نیابت می ‌رفتند و یا پول می ‌دادند و نائب می ‌گرفتند. شما کجا هستید؟ این اعمال را انجام دهید، به خدا چیزهایی خواهید فهمید که تا 100 سال دیگر اگر زنده باشید آن‌ها را نمی ‌فهمید. در این راه‌ها اگر وارد شدید، چشم ‌هایتان از گوشه و کنار باز می ‌شود، یک چیزهایی را خواهید فهمید.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان1390قمری)


آیت الله مجتهدی سیستانی:

در تشرف به حرم حضرت رضا سلام الله علیه ابتدا جا دارد انسان به سر قبر شیخ بهایی رفته و فاتحه ای برای این عالم وارسته خوانده و ایشان را واسطه قرار دهد و بعد به زیارت امام هشتم مشرف شود زیرا ما با این اعمال و رفتارمان مستقیما از حضرتش نمیتوانیم آنچنان که باید کسب فیض نماییم و همین دستور را برای جلب نظر حضرت رضا سلام الله علیه در رفتن سر قبر شیخ حر عاملی میفرمودند.
آیت الله مرعشی نجفی از آیت الله نخودکی نقل می کردند که در تشرف به حرم حضرت معصومه س 399 بار بگویید اللهم العن هارون و مامون تا مورد توجهات خاص حضرت معصومه س قرار بگیرید.
399 مجموع عدد ابجد هارون و مامون است.




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
در یکی از سفرهایی که به مکّه رفتم، در سفر دوم بیت الله من بود، 9 سال قبل بود، یک عدّه‌ای از این حجّاج با من هم اتاق بودند. چند نفر بودیم که یک اتاق را داشتیم، خیلی هم با من مأنوس بودند. اغلب این ‌ها هم بچه‌های تهران بودند. ما روزها بیکار بودیم و صحبت امام زمان علیه السلام می ‌کردیم؛ چون اگر مرا رها کنند و مستمع داشته باشم، دلم می ‌خواهد دوره سال از امام زمان علیه السلام صحبت کنم. غریب ‌تر از امام زمان علیه السلام من در ائمه علیهم السلام سراغ ندارم. خیلی غریب است، نانش را می ‌خورند و اسمش را نمی ‌برند!
مشغول صحبت بودیم و همه ‌اش من از امام زمان علیه السلام صحبت می ‌کردم، از این‌که می ‌شود خدمتش رسید، از این‌ که آقاست، بزرگوار است، چنین است و چنان است. گهگاهی هم این‌ ها گریه می ‌کردند، و گریه آن ‌ها دل سنگ بنده را یک مقدار ملایم می ‌کرد. منِ سنگ‌دل هم از گریه آن‌ها گریه می ‌کردم. این ‌ها تکان خوردند. حس کردم یک یا دو نفر آن‌ها تکان خوردند و سخت به راه افتاده ‌اند. خوشا به حال آن کسی ‌که جذبه از آن‌ طرف او را بکشد و او را تکان بدهد. از آن‌طرف که جذبه باشد، سلسله جنبانی باشد، این‌طرف را می ‌کشد. یکی از آن‌ها را دیدم که تکان خورده است، زلف مشکین را پیچانده ‌اند و به گردن او انداخته ‌اند، و به داد و فریاد افتاده است. ما هم از او التماس دعا کردیم.
به جان همه ما، به جان عزیز خودم که پدرم خرجم کرده است، مادرم زحمت ‌کشیده است که من بزرگ شده ‌ام، به جان خودم قسم، در این طواف ‌های بعد از اعمال عید قربان که به مکّه آمدیم، او دستش به دامن آقایش رسید. در مسجدالحرام، هنگام طواف، برای استلام حَجَرالاسود، در میان آن جمعیت وهابی‌ ها که با آن شلاق‌هایی که در دست دارند و بی‌رحمانه می ‌کوبند، و احدی از ما نمی ‌تواند خود را به حجرالاسود برساند، بزرگی در همان شلوغی ‌ها جلو افتاده و راه باز شد، آن حضرت رفت و استلام کرد، و این هم پشت سر او استلام کرد. البته در آن طواف خیلی گریه می ‌کرده است، چون من حرف‌ها به این ‌ها گفتم که مثلا بروید به نیابت امام زمان علیه السلام عمره مفرده انجام دهید، چه و چه بکنید؛ بروید طواف به نیابت امام زمان علیه السلام؛ بروید دعا بر فرج امام زمان علیه السلام کنید؛ فلان رکن را به بغل بگیرید و این دعا را بگویید؛ جلوی سنگ بایستید، این دعا را بر فرج حضرت کنید، و این‌ها هم منقلب می ‌شدند و گریه می ‌کردند، به حال می ‌آمدند. این رفیق ما هم به طواف رفته بود به نیابت امام زمان علیه السلام، و انقلاب حال هم پیدا کرده بود. در شوط 6 و 7 ظاهراً بوده است که برای استلام می ‌آیند و راه باز می ‌شود و این هم دنبال او می ‌رود. وقتی استلام می ‌کند، یک کیسه پولی به او می‌ دهند و به زبان فارسی می ‌گویند این برای تو. هم شرفیاب شد و هم پول تبرّکی به او دادند، هم راه استلام حجر را برای او باز کردند. هزاران هزار نفر خدمت او رسیده‌اند، یک خورده دل می ‌خواهد.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز24 ماه رمضان1390قمری)




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
امیرالمؤمنین، علی علیه السلام اقیانوس اعظم است. یک خلیج‏هایی به علی علیه السلام متّصل هستند که از این دریا به مقدار استعداد خودشان آب گرفته ‏اند. یکی از آن‌ها رُشَید هَجَری است. امیرالمومنین علیه السلام یک دستی به رُشَید هَجَری زده بود؛ او را مثل زنگوله به پای خودش بسته بود. زنگوله وقتی به پای مرغ و به پای کبوتر بسته شود، به پرواز کبوتر، آن زنگوله هم بالا می‌رود. فهمیدید چه گفتم؟ اگر فهمیدید الان راه ترقّی را می ‌فهمید که چیست. آقا زنگوله را روی زمین بگذار؛ صدها هزار سال هم بگذرد، این زنگوله یک وجب هم نمی ‌تواند از زمین بلند شود. امّا اگر این زنگوله را به پای یک کبوتری بستی، به پای عقاب بستی، او که پرواز می ‌کند، زنگوله را هزار پا بالا می ‌برد. تو زنگوله‌‌ هستی. مادام که تو، تو هستی، ولو قطب باشی، ولو شیخ ارشاد باشی، ولو صاحب تخت باشی، ولو دستگیر باشی، بیچاره هستی! تا خودت را به پای ولیّ وقت نبندی، اوج پیدا نمی ‌کنی؛ از همین جایی که هستی تکان نمی ‌خوری! امّا خودت را به پای ولی الله اعظم امام ‌زمان علیه السلام ببند، تو را اوج می‌ دهد. (کمالات و رشد معنوی) به علم‌ های ظاهری نیست، این ‌ها به تحصیلات اصطلاحی نیست، این ‌ها به صفای قلب و نورانیت فؤاد و اتصال به منبع ولایت، حاصل می شود.، مفتاح آن: اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ» است؛ کلیدش چسبیدن به ولیّ وقت است. ولیّی غیر از امام ‌زمان علیه السلام نداریم؛ مرشدی غیر از امام ‌زمان علیه السلام نداریم. الولیّ المرشد» اوست؛ هر روز با او بیعت کنید. خودتان را به او بفروشید. اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا.» خودتان را به امام ‌زمان علیه السلام بفروشید.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 21 ماه رمضان)




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
برلیان و الماس را به هر بچّه‌ قدر ندانی نمی ‌دهند! به بچّه‌ قدر ندان، بستنی بوقی می ‌دهند! به او نمی‌آیند برلیان و زمرّدی بدهند که پنجاه هزار تومان قیمت دارد. زمرّد پنجاه هزار تومانی و برلیان را به یک مرد سالخورده‌ قدردانِ محتاطِ دهانْ محکمِ دهانْ بسته‌ زبانْ محکمی می ‌دهند که حتّی زنش هم نفهمد!
سِرّ غیب آن را سزد آموختن کز تکلّم لب تواند دوختن
لذا برلیانِ تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا فداه، نصیب هر کسی که دهانْ دروازه باشد، نمی‌ شود. نصیب هر کسی که به قول ما خراسانی ها، زبانش لق باشد و در اختیارش نباشد، نمی ‌شود. به کسانی داده می‌شود که سَر می ‌دهند و سِرّ نمی ‌دهند. به کسانی داده می ‌شود که دو لب خودشان را با باسمه ‌های خیلی محکم دوخته ‌اند! این است که اگر کسی شرفیابیِ واقعیِ حسابی برایش رخ داد، او به کسی چیزی نمی ‌گوید. مگر این که از ناحیه‌ خود حضرت، از نواحی غیب، یک علائمی و شواهدی قولی یا عملی بر او نمایان شود، که فلان آدم شایسته است که تا چه مقدارش را بداند. اگر این طور شد، آن کسانی که مشرّف شده ‌اند، جریان تشرّف خود را می ‌گویند و الاّ، خیر.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 24 ماه رمضان)




مرحوم در سخنرانی خود در مسجد ملک، در ماه رمضان سال1382قمری می فرمود:
من التزام شرافتى به شما می ‌دهم که اگر در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام افتادید، (با اینکه غافلید و شیطان بى‌پدر و مادر نمی ‌گذارد کار اساسى کنید) و هر کس در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام وارد شود و به ساحت مقدّس حضرت خدمت کند، ترویج حضرت، تعظیم حضرت و دفاع از حومه حضرت کند، قلماً قدماً مالاً زباناً دفاع کند و مشغول خدمتگزارى دربار حضرت بشود، بنده ضمانت شرافتی می ‌دهم، آن حضرت گرفتاری ‌هاى او را برطرف می ‌کند. چه در رشته تجارت، چه در رشته ى، در هر رشته ‏اى که هست، در هر کار و صنعتى که هست، حضرت نمی ‌گذارند او گرفتار شود. امام زمان علیه السلام آن قدر غیور است، این حضرت آن قدر آقا و بزرگوار و جوانمرد است، که با اندک قدم که در راه خدمتگزارى به دربار مطهّرش برداری، جبران می کند. اگر کسی نوکرى داشته باشد، کمی این نوکر مشغول خدمت او باشد، به وظیفه ‏اش عمل کند، اگر اربابِ کم ‌غیرتى هم باشد نمی ‌گذارد این نوکر گرفتار بشود که گرفتارى نوکر، او را از خدمت باز دارد. همه همینطورى هستید. آن مقدارى که در فکر تأمین زندگى خودتان هستید، همان مقدار در مقام تأمین زندگى این نوکر هستید. یعنى خاک بر سر من، امام زمان علیه السلام به قدر ما هم به وظیفه آقایی ‌اش عمل نمی ‌کند!؟ نوکرِِ خدمتگزارش را نگهدارى نمی ‌کند!؟ حاشا و کلاّ. به موى ابروى خودش قسم که این مطلب تا از این چراغ نزد من روشن‌تر نباشد نمی‌ گویم. به قدرى امام زمان علیه السلام غیرتمند است، به قدرى جوانمرد است، به قدرى حق ‌شناس است، به قدرى آقاست که حدّ و وصف ندارد. اوّل یک قدم برو در خانه امام زمان. امّا نمی ‌رویم، حقّه است. امام حقّه‌بازى را از واقعیّت تشخیص می ‌دهد. جوهر اخلاص و ارادات قلبى را از تظاهر به علاقه تشخیص می‌دهد. معتقدیم شیعه‏ ایم امّا خدمت نمی ‌کنیم. وقتى که در گرفتارىِ سخت است، می ‌گوید یا صاحب ‌اّمان! این علاقه به صاحب ‌اّمان نیست. علاقه به خودت هست. چون در وقتى که گرفتارى برای تو پیش آمد، هر کس بتواند گرفتاریت را برطرف کند، متوسّل به او می ‌شوى. ما اغلب دروغ می ‌گوییم که به صاحب‏ اّمان علیه السلام علاقه داریم. داریم!؟ کدام وقت شده از سوز جگر و گدازِ سینه، دعایى براى سلامتى صاحب ‌اّمان کرده باشیم؟ روز ماه رمضان است. به خداى واحد و احد، در خانه خدا می ‌گویم، اگر کسى به صفا معتقد به امام زمان علیه السلام باشد و بنای خود را در خدمتگزارى بر حضرت بگذارد، والله حضرت نمی ‌گذارند کوچکترین گرفتارى در زندگى براى او پیدا شود. نمی ‌گویم ناخوش نمی ‌شود، ولی حضرت مهمّاتش را کفایت می‌کنند.
(سخنرانی های مسجد ملک، روز هجدهم ماه رمضان، 1382قمری)


/ مناظره ی کوتاه علامه امینی با عده ای از علمای اهل سنت + صوت

:sparkle:حدود هفتاد تن از علمای برجسته ی اهل سنت، علامه امینی را ناچار وارد بحث اعتقادی می کنند اما وی با دلیلی ساده، همه را محکوم می کند.

:small_blue_diamond:علامه امینی حدیث زیر از پیامبر(ص) را می خواند:

((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ای میته کفر و نفاق))

هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است؛ یعنی در حال کفر و نفاق مرده است.

سپس از آنها اعتراف می گیرد که سند آن صحیح است. بعد، از آنها می پرسد:

:small_blue_diamond:آیا فاطمه ی زهرا(س) امام عصر خویش را شناخت یا نه؟ امامِ آن حضرت چه کسی بود؟

علمای اهل سنت سرها را پایین انداختند؛ چون اگر می گفتند: او امام زمان خود را نمی شناخت، به این معنا بود که او در مرگ جاهلیت از دنیا رفته که چنین چیزی در مورد او قابل تصور نیست. اگر می گفتند: می شناخت، مسلماً ابوبکری که تا پایان حیات آن حضرت، مورد غضبش بود، نمی توانست امام او باشد.

:point_left:در نتیجه علمای حاضر یکی یکی مجلس را ترک کردند!
:point_down::point_down::point_down::point_down::point_down:


تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود کتاب های دانشگاهی pdf اجاره خانه در ترکیه در هوای عدالت دانلود فیلم 2019 دفتر روانشناسی آیسا میرشاهی تجهیزات بازسازی و زیبایی سازی منزل خرید محصولات جدید 2018 فروشگاه کادویی ایمیج تو عکس پروفایل زیبا کانادا اپلای